خـیـلـی سـریـع بـه انـتـهـایـش نـزدیـک مـی شـود . . .


گـاه دلـتـنـگـی آدم را خـفـه مـی کـنـد

زیـر پـتـویـی کـه انـتـهـا نـدارد اشـک هـایـش . .

خـرسِ کـوچـکِ کـودکـی هـایــش را در آغـوش مـی گـیـرد ؛

سـعـی مـی کـنـد اشـک بـریـزد تـا شـایـد آرام شـود . .

بـعـد هـم صـورتـش را پـشـت عیـنـک دودی پـنـهـان مـی کـنـد

و بـاز لـبـخـنـد مـی زنـد . .

گـاه دنـیـایِ آدم خـیـلـی سـریـع بـه انـتـهـایـش نـزدیـک مـی شـود . . .




نظرات 2 + ارسال نظر
مجنون شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ق.ظ

جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
رسیدن به انتها
نه در دستان توست
نه در دستان من
فقط باید رفت و رفت
انگونه که او میخواهد
آنگونه که او خرسند است
هر چه آید ،
هدیه ایست مر جانب ان یار..............

محسن سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 03:51 ب.ظ

گاهے دلم بے هوا ، هوایت را مے کند . . .
هواے تو ، تویے کہ هیچ وقت هوایم را نداشتے !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد