آنوقت که زمین زمستان شد ....
صدای پای باد میان کاغذ پاره های من
صدای ضربه سم اسب میان جوهرهای نامه تو
دور شدن قاصدکی از من
بدون اینکه خبری از تو بدهد
نامه ات را خواندم
در آخرین خط نوشته بودی
می روی .....
آنوقت بود که آخرین برگ زرد
از روی درخت افتاد
و زمین زمستان شد
سلام دوست من وبلاگ قشنگی داری خسته نباشی ایشالاه همیشه به همین شکل یبا بنویسی موفق باشی پیش منم بیا
دوستت دارم