* نه آغاز چنین رسمی بود
و نه فرجام چنان خواهد شد
که کسی جز تو تورا دریابد
تو دراین راهه رسیدن به خودت تنهایی *
ــــ تا حالا بهت گفتم دوستت دارم؟
ــــ نه .. نگفتی!
ــــ دوستت دارم.
ــــ هنوزم؟!
ــــ برای همیشه.
ــــ فقط دوستم داری؟ هوم؟
ــــ ........................................
نمیدونم گریه ی من قشنگه یا
تو دلت هی برای چشای
نمناکم تنگ میشه ؟!
«« ای رفته ی بیخبر به سفر زسفر بیا
خواهی کسی خبر نشود بی خبر بیا
چشمم چنان دو پنجره ی انتظار شد
تا باز مانده پنجره هایم زدر بیا
از بس که سنگ روی تو به سینه ام زده ام
از سوزم آب شد دل سنگ
ای دوست بیا
دانم که شه گذار به ویرانه نمیکند
امشب تو راه کج کن ازاین رهگذر بیا
»»