آسمون چشمای آبیه خداست که همیشه مواظب من و توست
آسمونم امشب دلش گرفته . اون که دلش بزرگه ,
پس چرا نمی تونه جلوی بغضشو بگیره ؟
وای خدا آسمون به این بزرگی اینجوریه دیگه وای به
حال بنده های تو.
بعضی وقتا معلوم که آسمون دلش بدجوری از روزگار پره ,
چون وسط گریه هاش فریاد هم می زنه .
فریادی که آدم رو به وحشت می ندازه , فریادی که توش پر از
حرفای نگفتس .
منم امشب دلم مثل این آسمون گرفته , دوست دارم گریه کنم
و فریاد بزنم ولی افسوس که .....
کاش الآن زیر بارون بودم , اونوقت منو آسمون هردومون
با هم کلی درد و دل می کردیم شاید اینطوری
آروم می شدیم
ای کاش الآن یه جایی بودم که هیچ کس نبود ,
جایی که جز صدای خودم و خدای خودم و آسمون هیچ
صدایی شنیده نمی شد
چند وقته دلم بدجوری هوای مشهد و کرده .
من دیوونه ی امام رضام
امیدوارم امام رضا لایق بدونن و تابستون بطلبن
که برم زیارتشون
به امید اون روز