«مزمور درخت»
ترجیح می دهم
که درختی باشم
در زیر تازیانه ی کولاک و آذرخش
با پویه ی شکفتن وگفتن
تا رام صخره ای
در نازو نوازش باران
خاموش از برای شنفتن
*
حالا که بیشتر به این شعر و به زندگی خودم فکر می کنم...
می دانی...
گاهی تعجب می کنم از منحنی سینوسی و یا شاید بهتر باشد بگویم
دیریکله !! تغییرات زندگیم...
آنقدر مرا بالا و پایین انداخته که گاهی واقعاْ می برم.
و امشب یکی از آن شبهاست.
یکی از شبهای برش و تنهایی.
سلام
باید قدر این لحظات رو دونست. شب هایی که آدم تنهاست و به گذشته و حال و آینده خودش فکر میکنه؛ می تونن شبهای زیبایی باشن.
بابا یواش یواش . بیشتر از ۲۰ تا پست گذاشتی توی این چند روز . ما از کمبود مطلب نمی دونیم چی کار کنیم ... بازم به اراده و این همه احساس تبریک می گم .. موفق باشی . .:|:. روم آهسته از سر راهت/ برو دست خدا به همراهت .:|:.