چه شب هایی را سحر کردم
وشوق با من شب زنده داری کرد
ومن در کمین او بودم
مبادا اسیر خواب گردد
ونگهبان بسترم خیال وجد
ومی گفت :
مبادا در خواب باشی
زیرا خفتن بر تو حرام است
بیماری در گوش من می گفت :
گر طالب وصلی
مبا دا شکوی بر زبان گویی
این روزها بر من گذشت
حال ای دیدگام من !
دیدار خیال خواب را به شما بشارت میدهم
وتو ای نفس
حذر کن !
مبادا آن عهد را به یاد آری
سلام عزیزم
خیلی مطالبت قشنگه من وقتی وب شما رو دیدم به وب سازی توی بلوگ سکای رو آوردم. ممنونم ازت خیلی دوست دارم تبادل لینکی طی امروز و فردا داشته باشیم. به منم سیر بزن خوشحال میشم.
نماز و روزتونم قبلول
سوفیا جونمممممممممممم
ممنونم که به وبلاگ من سر زدی (یعنی وبلاگ خودتت)
تو دنیا به ماه باشه اون
سوفیای منهههههههههههههه
دوستت دارمممممممممممممم
سلام عزیز ترین
فقط سکوت من در برابر اون همه مهربونیت معنی می ده
موفق باشی
khyli ghashang bood bano aziz man ke khosham omad az shanbeh manam digeh berozam khasti sar bezan
واقعا زیبا بود براتون ارزوی موفقیت میکنم . فقط یه چیزائی برام مجهوله دوست داشتم اونارو بدونم . امیدوارم منو شناخته باشی.موفق باشی...رضا...کلکسیون غم
enghadar mahshar bood ke nemidoonam chi begam