از سال های خاکستری بر باد رفته، برایت می نویسم.
از ماه های کبود خاطرات، برایت می نویسم.
از روزهای بی امید و سر د اندوه ،برایت می نویسم.
از لحظه های غم انگیزگریه های دل، برایت می نویسم.
از دقایق طلایی آخر عاشقی، برایت می نویسم ...می نویسم
می نویسم تاروزی کلمه ای سطری دفتری را بخوانی و بدونی :
که همیشه چشمان به اشک نشسته من بی قرار دستان مهربانت بود
تا بدانی که نگاه ماتم زده من ،بیتاب لبخند شیرینت بود.
آری تا بدانی که چه قدر دوستت داشتم....
به منم سر بزن خوشحال می شم.............
عالی بود