گلم سلام
این اولین نامه نیست که به تو می نویسم ،
آخرین نامه نیز نخواهد بود .
می نویسم تا خاطرت باشد
همیشه یاد نگاهت را در خاطرم خواهم سپرد..
دیروز گلهای آقاقی کوچک خانمان پژمرده بودند
آسمان تاریک شده بود
و خورشید در پس ابرهایی که دوریت را گریه میکردند ،
پنهان گشته بود.
آنها نیز دوریت را احساس کرده بودند..
ببین من چه میکشم بی تو در کنجه این خانه ی متروک..
عزیزکم ان روز که کوله بارت را به برای همیشه بستی
و خانه مان را به دست سرنوشت سپردی..
آن روز من کنج حیاط خانه مان رفتنت
را تا طلوع سپیده دم گریستم.
و چه آسان بود رفتن برای تو..
گریستنم را ندیدی
چرا که اشکهایم را در باغچه خانه مان در کنار قلبم چال کردم
تا مباد اشکهایم کوله بار خوشبختیت را بر زمین اندازد...
عزیزکم تو میرفتی..
به سوی افق پیش میرفتی
و شاید آن روز نمیدانستی
دل بی سامانم را در جیبهای عطر اگینت جا گذاشته ام ..
تو میرفتی و دل ناماندگار من ..
و سکوت تنها چیزی بود
که چون همیشه همه جا را فرا گرفته بود..
کوچه باغی کنار خانه مان یادت هست؟؟
باران میبارید و برگهای درختان پناهی بودند بر سرما..
و من و تو سبکبال
از هر چه غم بر روی آبهای سرد چاله های کوچه ی شهر میدویدیم
و صورتمان را بر آسمان بلند کرده بودیم.
کودکانه میدویدیم،
کودکانه میخندیدیم
و زمین را در زیر پاهای استوار از عشقمان لگد میکردیم..
عزیزکم ..
اکنون دیگر از آن کوچه نمی گزرم ،
مباد اشک های آسمان هنوز به تمنای تو
بر روی برگهای درختان به انتظار نشسته باشند..
چه ..میدانم
برگها به تنهایی مرا در پناه خود نخواهند گرفت..
اکنون میدانم نامه ام را چون گذشته پست نخواهم کرد.
به کبوتر نیز نخوام داد..
به زلف باد نیز نخواهم اویخت..
نامه ام را در باغچه خانه مان
در کنار اشک ها و قلبم چال خواهم کرد..
این چندمین نامه ایست که برایت چال میکنم
میدانم خاک مرا و نامه ام را به تو خواهد رساند
امیدوارم سال دیگه روز تولدم
در کنارت به خواب ابدی
رفته باشم
خیلی خسته ام خیلی
۰۰۰
سلام
خیلی زیبا بود مثل همیشه خواهر گلم
این جا شهر سکوت تو شده نه دیگه
این جا مال من و مال خیلی های دیگه هم هست
یادت نره
عالی بوووووووووووووووووووووووووووووود
شهر سکوت کسی که میپرستمش هم هست
خدا رو میگم آخه این جا بوی اون و میده
یا علی
سلام ستاره کو چولوی من
دوستت دارم
مواظب خودت باش
دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد.....
مواظب خودت باش عزیز راه دورم