بر ظاهرم منگر که شادم ...
درونم غوغایی برپاست !
گویی کسی تیشه میزند بر وجودم !
قلبم هزاران پاره شده است ...
شاید یکی از آن پاره ها نصیبش شود !
ولی او حریص است محکم تر میکوبد
تا تکه ای بزرگتر را نصیب خود کند !
افسوس که با خورد شدن وجودم
سرانجام او نیز در درونم میشکند !
آنگاه که من ،
چون آواری بر سر او فرو ریزم...
سلام
خیلی وقته نتونستم به وبلاگتون سر بزنم
خودمم چند وقته حسابی گرفتار بودم امتحان داشتم
حالا بیشتر وقت دارم
مطلب هاتون هنوزم بوی عشق می ده
موفق باشید
سلام.....
امیدوارم خوب باشید...
خیلی قشنگ بود
تادرودی دیگر بدرود
سلام
متن قشنگی بود ... خونه ئ قشنگی هم دارید ... امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.
مرسی اومدید دیدنم .
در پناه حق باشید.
ای زخم کاری
چرا آروم نداری
سلام
خسته نباشی
من آپم. حتما این پست جدید رو بخون.
نظر یادت نره
ممنون
کاشکی یه روزی شاد می شدی , شاد می نوشتی.
اگه دلت نارنجی هست نیا
برای آنکه به شهری بودنم شک نکنی
داده ام حوالی دلم را دودی بکشند...