اگر من مردم مرا در تابوت سیاهی بگذارند
تا همگان بدانند سیاهی روزگار را چشیده ام
چشمانم را باز گذارید تا همگان بدانند چشم به راه عشق هستم
دستانم را باز گذارید که همگان بدانند به آرزویم نرسیدم
تکه یخی بر روی قبرم بگذارید تا با اولین اشعه ی خورشید
آب شود و به جای محبوبم بر سر قبرم گریه کند ...
فریاد می کنم / سکوت می کنی
صدایت می کنم / فرار می کنی
نگاهت می کنم / حجاب می گیری
می دانم نام مرا فراموش خواهی کرد ولی من را نه
می دانم کلام مرا فراموش خواهی کرد ولی صدایم را نه
می دانم .... فراموش خواهی کرد ولی .... را نه
چون می دانم دوستم داری
بانو خانم به ما هم سر بزنید
سلام دوست عزیزم
سهم هرکس از زندگی از روزی که بدنیا می آید برای او کنار گذاشته شده . سهم امثال من هم غم بوده.
اما با ناراحت بودن دردی دوا نمیشود.
تا میتوانی شاد باش . سعی کن شاد باشی. درسته سخته اما میتوان غمگین نبود.
موفق باشید.