وقتی بود نمیدیدیم،
وقتی می خواند نمی شنیدیم ...
وقتی دیدم که نبود ،
وقتی شنیدم که نخواند ...!
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال،
در برابرت میجوشد و میخواند و مینالد،
تشنه آتش باشی و نه آب و چشمه که خشکید،
چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت
و آتش، کویر را تافت و در خود گداخت
و از زمین آتش رویید و از آسمان بارید،
تو تشنه آب گردی و نه تشنه آتش،
و بعد ...
عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود،
از غم نبودن تو می گداخت.
وقتی بود نمیدیدیم،
وقتی می خواند نمی شنیدیم ...
وقتی دیدم که نبود ،
وقتی شنیدم که نخواند ...!
خیلی زیبا بود
راستی شعرش مال کی هست؟
امیدوارم که همیشه موفق و سعادتمند باشی
آپم
گفتی ز خاک بیشترند اهل ِ عشق ِ من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم ( سعدی )
از جرعه ی تو خاک ِ زمین دُر و لعل یافت
بیچاره ما که پیش ِ تو از خاک کمتریم ( حافظ )
یارب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
چندانکه باز بیند دیدار ِ آشنا را ( سعدی )
کشتی نشستگانیم ، ای باد ِ شرطه برخیز
باشد که باز بینیم ، دیدار ِ آشنا را ( حافظ )
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کانکه عاشق شد از او حکم ِ سلامت برخاست
که شنیدی که برانگیخت سمند ِ غم ِ عشق
که نه اندر عقبش گَرد ِ ندامت برخاست ( سعدی )
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر ِ صحبت به ندامت برخاست ( حافظ )
این مطرب از کجاست که بر گفت نام ِ دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام ِ دوست ( سعدی )
مرحبا ای پیک ِ مشتاقان بده پیغام ِ دوست
تا کنم جان از سر ِ رغبت فدای نام ِ دوست ( حافظ )
سلام ابجی خوبی
به خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن
آپ قشنقی کردی اگه وقت کر دی به من هم سر بزن مواضب خودت باش بای بای
راستی یه شعر
تاکه بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی هم نفسی
تاکه رفتیم همه یار شدند خسته بودند همه بیمار شدند
قدر آینه بدانید در ان لحظه که هست نه دران لحظه که افتاد شکست
سلام
خوبی؟کم ÷یدا شدی
مثل همیشه زیبا و تاثیر گذار نشتی
شاد باشی