شبی با خیال تو هم خونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
غمت سرد ووحشی به ویرونه می زد
دلم با خیال تو خوش بود وپیمونه می زد...
تا حالا شده چند قدمی عشقت باشی ونتونی ببینیش؟
تا حالا شده صدای قلبت به آسمون برسه ،
ولی عشقت بگه : مگه من برات مهمم؟
تا حالا شده یه بغض راه گلوتو بگیره
ونتونی بهش بگی همه هستی من تویی...
هنوز از من می پرسی چرا ؟
صدبار گفتم این معادله جواب ندارد.
تو هیچ وقت ریاضیت خوب نبود!
گوش کن :
اگه از احساست مشتق n ام بگیری و خالصشو ضرب کنی در بینهایت.....
ببخشید یادم نبود ریاضی رو دوست نداری!!
بمان. بیا. دلم داره داره میترکه .همیشه منتظرتم.اه اه اه اه اه.........
سلام.....
شعر اول خیلی قشنگ بود...
اما یه چیزی رو بذار راحت بهت بگم
این چیزا ارزش خرد کردن اعصابتو ندارن
موفق باشی
سلام بانو ! جای شما باشم آن کسی را که نوشته بمان .بیا ...... بیشتر می آزمودم . دنیای وحشتناکی است . عشقها را اعتمادی نیست بانو ....
salam mah aziz, mesle hamishe az didane weblage shoma bahremand shodam, az khoda mikham ke beheton shadi va salamati enayat befarmayand ke amsale man ke behonar hastin betonim az kamalate shoma azizan behtaemand beshim va delemono ba noore ekhlase ke dar neveshtehaye shoma mashhod hast monavar konim, sabad sabad dosteton daram