1-سلام ،
من نه فرشته ام و نه از جنس آسمون ،
و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده
، من فقط یه آدمم ،
یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه
و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه
و با همه زلال باشه !
اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !!
کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده
که حرف همو بفهمیم ، به یه چیز بخندیم، به یه چیز اشک بریزیم،
و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلاممون باشه .
به همون خدای آسمونا
اینا شعر نیست شعار نیست لااقل برای من نیست
اینا از عمق وجود م بلند میشه
بس که دیوار دلم کوتاه اس،هرکه از کوچه تنهایی ما میگذرد،به هوای هوسی هم که شده،سرکی میکشد و میگذرد
.
.
.
2- در مورد وبلاگم ...
به یادگار برای کسی که نه!
برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم
تا یادم نرود آنچه که بودم.
چیزی نیست جز دل نوشت های من.
صفحات وبلاگم چیزی شبیه لایه های درونی روحی و شخصیتی من است ٬ از همان لایه های پنهانی که ۱۰۰ سال یکبار میل به بروزشان در جایی غیر از اینجا میکنم!
شاید اگر شخصی که مرا از نزدیک دیده وبه ظاهر می شناسد یکی از نوشته هایم را مقابلم بلند بلند بخواند و سوال پیچم کند من همزمان بلند بلند بخندم و همه چیز را انکار کنم!
و بپرسم این مزخرفات را چه کسی نوشته!
3-در مورد تولدم... متولد 56/02/14 هستم از 26 سالگی شروع به نوشتن کردم و دوست ندارم ویرایش کنم
زن زیبائی نیستم
موهائی دارم سیاه که فقط تا زیر گردنم میآید
و نه شب را به یادت میآورد
نه ابریشم
نه سکوتِ شاعرانه
نه حتی خیال یک خوابِ آرام
پوستِ گندمی دارم
که نه به گندم میماند
نه کویر
و چشم هائی
که گاهی سیاه میزند
گاهی قهوه ای
دستهایم
دست هایم مهربانند
و هر از گاهی
برایِ تو
به یادِ تو
به عشقِ تو
شعر مینویسند
مرا همینطور ساده دوست داشته باش...
.
.
۳- در مورد تو ...
این منم که تو را می خوانم
نه پری قصه هستم در آفاق داستان
و نه قاصدکی در یک قدمی تو
کسی که همواره به یاد توست
سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم
برای کفتران چاهی دانه می ریزم
و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم
این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی
می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند
که تو مهربانترین مهربانی
پس آرام و گرم می نویسم
دوستت دارم
۴- حرف دل ...
زمانی کودکی را فهمیدیم که بزرگ شده بودیم
×××
و حرف را زمانی درک کردیم که جز دروغ چیز دیگری برای گفتن نداشتیم ...
ادامه...
سلام دوست عزیز یه کامنت معروفی هست که مینویسی ای رهگذر با نگاه بی انتهایت... * * * تا حالا چند بار اونو تو وبلاگای مختلف دیدم اون اوائل وبلاگ نویسی هم یه بار اونو برام نوشته بودین از بیشتر کامنتایی که کپی پیست متعدد هست خوشم نمیاد و نیازی هم نیست که بی جهت از چیزی تعریف کرد * * * منتها این کامنتی ک مینویسی خیلی جالب هست یه واقعیت ما آدما هرچیزی رو و یا خیلی از چیزارو سرسری یه نگاهی میندازیم و بعد از چند دقیقه بی تفاوت از کنارش رد میشیم انگار که هیچ وقت وجود نداشته . همونی که مینویسی ... فراموشم کن خیلی وقته که فراموش کار شدیم
و یه مطلب دیگه باد زد مایل و از دامنه ی کوه گذشت *** خیلی زیبا بود ... تمام واقعیت های زندگی تو اون خلاصه شده بود . *** شاید به نوعی اون دل تنگی ها قابل درک باشه نمی خوام شعار بدم با اون غما بجنگ تو دختری هستی که به جز خدا کسی رو نداری بنابراین تو هم چیز داری اینا شعار نیست ... نمی دونم چرا دیگه کمتر کسی هست که اونارو باور کنه *** حالا دارم میرم دختر نوشته های چند پست آخر و خوندم میرم .. تا فراموش کنم
غریبه آشنا
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1385 ساعت 08:50 ق.ظ
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ۲۶ مرداد ساعت ۸:۳۰ دقیقه همه چیزم و از دست دادم کسی که برام امید بود تو بقل خودم پر زد و رفت یه جای دور دیگه هم بر نمیگرده ......عزیزم دلم بد جوری گرفته کم آوردم ..... .......... ........ ................ ..... ....... ........ .............. . یا علی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
عالی بود به من سر بزن
سلام
بازم به این داداش کوپ چولوت که یه سری می زنه
اینقدر کامنت نگذاشتم تا ببینم ...
آخرش من از رو رفتم
چطوری هنوز هم که غمگین می نویسی
سلام
بازم یه شعره کاملا نا امید کننده.خیلی ها مثله شماهستن.خودترا تنها فکر کن..
سلام خوبی
منو یادت می یاد
شاید فراموش کردی خیلی وقته نیومدم وبلاگت خیلی عوض شده خیلی هم قشنگ شده
بهم سر می زنی ؟
مواظب خودت باش
خدانگهدار
سلام ....
وقتی خوندمش یه حالی شدم من چند وقت پیش دقیقا همین حالو داشتم.....
امیدوارم که موفق باشید
سلام
ممنون سرزدی.راستش هنوز یه کم تو انتخاب مطلب موندم.دوست ندارم هرچیزی رو بنویسم!فعلا
سلام دوست عزیز
یه کامنت معروفی هست که مینویسی
ای رهگذر با نگاه بی انتهایت...
* * *
تا حالا چند بار اونو تو وبلاگای مختلف دیدم
اون اوائل وبلاگ نویسی هم یه بار اونو برام نوشته بودین
از بیشتر کامنتایی که کپی پیست متعدد هست خوشم نمیاد
و نیازی هم نیست که بی جهت از چیزی تعریف کرد
* * *
منتها این کامنتی ک مینویسی خیلی جالب هست
یه واقعیت
ما آدما هرچیزی رو و یا خیلی از چیزارو سرسری یه نگاهی میندازیم و بعد از چند دقیقه بی تفاوت از کنارش رد میشیم
انگار که هیچ وقت وجود نداشته .
همونی که مینویسی
... فراموشم کن
خیلی وقته که فراموش کار شدیم
و یه مطلب دیگه
باد زد مایل و از دامنه ی کوه گذشت
***
خیلی زیبا بود ... تمام واقعیت های زندگی تو اون خلاصه شده بود .
***
شاید به نوعی اون دل تنگی ها قابل درک باشه
نمی خوام شعار بدم
با اون غما بجنگ
تو دختری هستی که به جز خدا کسی رو نداری
بنابراین تو هم چیز داری
اینا شعار نیست ...
نمی دونم چرا دیگه کمتر کسی هست که اونارو باور کنه
***
حالا دارم میرم دختر
نوشته های چند پست آخر و خوندم
میرم .. تا فراموش کنم
سلام.وبلاگ من رو بخون.کمکت میکنه .تا بعد
سلام
مطلب قشنگ بود واقعا
من میخوام باهاتون تبادل لینک کنم
اگه موافقی
بهمون خبر کن
موفق باشی
من آیدی شمارو ادد می کنم
فعلا
سلام
عید مبارک
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
۲۶ مرداد ساعت ۸:۳۰ دقیقه همه چیزم و از دست دادم
کسی که برام امید بود تو بقل خودم پر زد و رفت یه جای دور دیگه هم بر نمیگرده
......عزیزم دلم بد جوری گرفته
کم آوردم
.....
..........
........
................
.....
.......
........
..............
.
یا علی