چقدر خوشبختم !
می توانم بنویسم: آسمان آبی ست !
می توانم بخندم
فکر کنم
گریه کنم ...
می توانم در دلم به ابر و باد بد بگویم !
می توانم عکس ِ سیاه و سفید تو را ببوسم
و باور کنم
که در آنسوی سواحل ِ رؤیا
با تماس ِ نابهنگام گرمایی به گونه ات
از خواب می پری !
می توانم هزار مرتبه نام تو را زیر لب تکرار کنم
می توانم روزنامه بخوانم
جدول حل کنم
قدم بزنم !
(پنج قدم به جلو،
پنج قدم به عقب
و یا برعکس!)
می توانم گوشی تلفن را بردارم
و با گرفتن شماره ای
همصحبت صدای تو شوم
که درس ِ سرعت ثانیه ها را مرور می کند!
(ساعت دوازده و بیست و هشت دقیقه،
ساعت دوازده و ...)
می توانم خواب ِ کاج و کبوتر را ببینم
می توان پنجره را ببندم
و سیمهای گیتارم را
در تکاپوی رسیدن ِ ریتمها پاره کنم!
می توانم بلند بلند آواز بخوانم!
(بیچاره همسایه ها!)
حتا این روزها
می توانم با فشار دکمه ای،
برگهای بارانی شبکه پیام را ورق بزنم!
می توانم شعر بگویم،
شعر بدزدم،
شعر بسازم،
شعر بنویسم!
ولی نمی دانم چرا
وقتی دست می برم که در دفترم بنویسم:
«آسمان ابری ست»
نُک های ناماندگان این مدادهای وامانده می شکنند
تو می دانی چرا !؟ ...
سلام بانوی ماه من
چه متن قشنگی ، چه نی نی های خوشگلی
موفق باشی خانوم خانوما
به امید دیدار ... .
salam!
hale shoma?
migam afarin be in poshte karet.nashod man biam update nabashi
ishala harchi arezoo dari barawarde she
سلام
زیبا بود ولی چقدر غمگین وصف کردی
دیر به دیر میام ببخش کارهام زیاد شده
ولی هنوز میام
سلام . خوبی ؟؟؟ خسته نباشید .
جالب نوشتی . آره خیلی خوشبختی که این کارا را میتونی بکنی !!!!!!!
موفق باشی
سلام...
باز هم فرصتی شد تا سری بهت بزنم، خوشحالم..
زیباست چون همیشه. آرزوی سلامتی دارم برات..
سلام
سلامی به سیاهی خودم
منم رفیق دیروز ٬آشنای امروز و غریبه فردا
چه خبر بانوی من ٬ یادم می اد زمان نه انگار دور بیشتر دوسم می داشتی ولی رسم زمونه همین هست ٬در انتظارت ...
سلام مثل همیشه قشنگ بود. موفق باشی.
سلام
وبلاگت جزو اولین وبلاگ هایی بود که باهاش آشنا شدم ، احتمالاْ هفته اول وبلاگ نویسیم بود
یه کامنتی اون موقعه ها می نوشتی که هروقت تو یه وبلاگی می دیدم برام تازگی داشت
ای رهگذر با نگاه بی انتهایت
....
و ان گاه مرا فراموش کن
*** الان کاملشو یادم نیست ***
هروقت وبلاگ شمارو می بینم یاد اون روزای اول می فتم که با چه دنگ و فنگی می تونستم یه مطلبو آپ کنم
یادمه ..
طولانی میشه ... بگذریم
*******
به نظر من هیچ وقت وبلگتو پاک نکن ، هیچ وقت ، حتی زمانی که ازدواج می کنید و وارد یه مرحله جدیدی از زندگی میشی
اینا یه بخشی از وجود ما هستش .
منم یه همچی تصمیمی داشتم ، با این فرق که تصمیم داشتم تو اون وبلاگ دیگه هیچی ننویسم .
ولی نشد ... نشد ..الانم تقریباْ ماهی یه بار اگه یه شعری از سر دل تنگی و یا پیری بگم ورش می دارم و می برم تو اون بلاگ ... منتها دوباره میبرم تو قسمت بایگانی ... که هروقت به یادشون افتادم ....
** ***
... آره ... آره نگفتنی ها خیلی زیاد هست ... نه به عنوان راز که بعضی وقتها در بین جملات بی معادل هستن و جمله برای وصف ان ها وجود نداره
.... از اینم بگذریم
* * *
دوست دارم یه بار دیگه مثل اون چند ماه قبل اون کامنتو واسم بنویسی کامل
... ای رهگذر با نگاه بی انتهایت
....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخر هفته در کنار خانواده بهتون خوش بگذره
موزیک وبلاگت مثه خود وبلاگت دیونه کنندست.