برای آخرین بار می رفتم
می رفتم تا دلش را پس دهم
رفتم و هدیه اش را بردم
کز خاطرم رود.
بدو گفتم: اینم از دیدار آخر
با رفتنش.با پس دادن هدیه اش
گمان می کردم می توانم
او را برای همیشه فراموش کنم
اشتباه کردم. اشتباه
او هنوز هم باقی ست
چهره اش یک چشمه ی نورانی ست
اشتباه کردم. اشتباه
او هنوز بر وسعت چشمانم
در دلم باقی ست
آخر او
یادگار روزهای شیرین من است....
او هوایم را داشت وقتی که پیاده روها لیز و یخبندان بود؛
بی هوا رفت بی هوا ماندم
و چه هوایش امروز که پیاده روها لیز و یخبندان است
در سرم پیچیده است.....
وقتی بغضم شکسته شد و نفس هایم غرق شد
در اندوه بی تابی، فقط سکوت با من بود
گاهگاهی که تنم خسته از لحظه ها
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
شب هایی که بالشم خیس می شد از اشک شبانه
و حسرت فقط سکوت با من بود
دیری است که با درد خود هم آشیان شدم
و هنوز سکوت با من است کاش به جای تو
بر سکوت عاشق بودم...
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم،
چه بخندم،
چه بمیرم،
چه بمانم...
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد
شقایق هست اما تو نیستی
چه باید کرد؟
گفتی از پلک های خواب آلود دریا
بوی شب و سکوت و ستاره می آید
بوی شکوفه ی ساده دلواپسی های ....
ابرک زخمی دیر پای من مظلومکم ...
چه ساده از بوی نارنج و ترنج و بابونه
چه ساده از هوای مرطوب این سرزمین
گذشتی.....
اول
دلم بدجور گرفت
خیلی لطیف بیان کردی
کاش واسش میجنگیدی
یا بیشتر میجنگیدی
سلام؛ امیدوارم که خوب باشین؛
زیبا بود .. بانوی ماه و باران!! منم آن تیپا خورده ی خیمه ساران، خسته از دلال های کوچه و بازار، منم آن، تیپا خورده ی بی گناهان، بی وفایان، می گساران، منم آن، تیپا خورده ای که مهم نیست....... موفق باشین؛
~~~ التماس دعا - برای تعجیل در فرج آقا مهدی(عج) ~~~
در پناه آفریدگار حق، خوش باشین؛ یا علی.. .
سلام/ برای کی مینویسی؟ ها ها ها ها ها؟/ واسه من/ اوخ مای گاد/ اشتباه شد/ ای ام ساری/ اوه مای گاد/ وقت کردی قدم رو چشم ما بزار و زجاجیه چشم ما رو له کن و عنبیه چشم ما رو لگد مال کن بیا/ خوشحال میشم/ فعلا.................
سلام
وبلاگت خییییییییییلییییی دخترونه س
خییلییی هم زیبا مینویسی
سر فرصت همه ی پستهاتو میخونم ! حتما !
فعلا بای
آموخته ام که ؛
وقتی با کسی روبرو می شویم ؛ انتظار " لبخندی " از سوی ما دارد.
آموخته ام که ؛ لبخند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید .
آموخته ام که ؛ باد با چراغ خاموش کاری ندارد .
آموخته ام که ؛ به چیزی که دل ندارد ، نباید دل بست .
آموخته ام که ؛ خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن
سلام
داشتم در کوچه پس کوچه ها می گذشتم زیبایی ویبلاگت ناخودآگاه منو سوی خود کشاند.
بی هایت زیباست.
امیر