بر صندلی ها ی موریانه زده زندگی نشسته ام
و حساب می کنم...
۸ ساعت خندیده ام...
۸ ساعت گریسته ام ٫
و۸ ساعت خوابیده ام !
و روی تاریخ عمر٫ امروز را خط می زنم !
هنوز هم عاشقم
وقتی تنها میشوم و گوشه گیر
وقتی دلتنگ میشوم و از زندگی خسته
در گوشه ای مینشینم و اشک میریزم!
اشک میریزم تا دلم خالی شود
و بغضی که گلویم را می فشارد شکسته شود!
زمانی بود لحظه ای که بغض گلویم را می گرفت
و یک عالمه درد دل داشتم با تو درد دل می کردم
و دلم را از غصه ها و دلتنگی ها خالی می کردم
اما حالا تو نیستی و من
تنها با درد دلهایم مانده ام!
کسی نیست تا همدرد من باشد و درد دلم را بفهمد!
وقتی تنها در گوشه ای مینشینم و اشک میریزم
حسرت روزهای با تو بودن را میخورم!
ای کاش در کنارم بودی تا سرم را
بر روی شانه های مهربانت میگذاشتم و اشک میریختم
و تو نیز با دستان مهربانت اشکهای روی گونه ام
را پاک میکردی و مرا آرام میکردی!
حالا که تنها مانده ام تا لحظه ای که دلم خالی شود
گونه ام خیس خیس است !
بدجور دلتنگ تو هستم
دیگر انتظار برایم بی معناست
وای که چقدر این سرنوشت بی وفاست!
دلی خسته ، بغضی شکسته
لحظه های بی حوصله
چشمانی بهانه گیر سهم من از این زندان تنهایی هاست!
و انگار همین چند لحظه پیش بود که در کنارم بودی !
باورم نمی شود که رفته ای
و کوله بار خاطرات با هم بودنمان را با خود برده ای!
وقتی به یاد خاطرت شیرین با هم بودنمان می افتم
دلم بیشتر می سوزد و چشمانی که تنها چند قطره اشک
از آن می ریزد بارانی می شود!
این غروب تلخ دلم را بیشتر می سوزاند !
اما من هنوز هم عاشقم!
عاشق با تو بودن ، عاشق قلب بی وفایت و عاشق خنده هایت!
وقتی تنها میشوم و گوشه گیر
وقتی دلتنگ می شوم و از زندگی خسته
پنجره رو به صحنه تلخ غروب را می گشایم
و در خیال خودم با تو پرواز می کنم
تا آن سوی دشت امید و رویاهایم!
خورشید که می رود دیگر یک قطره اشک
نیز در چشمانم نمی بینم و آنگاه احساس میکنم
دلم خالی شده است !
پنجره را می بندم وبا خود می گویم :
باز فردایی در راه است !
فردایی تلخ تر از امروز !
و همچنان لحظه های سرد زندگی ام بی تو می گذرد !
اما من هنوز هم عاشقم!
سلام
اره روز مرگی را باید از دفتر زندگی خط زد
سلام بانو خوبی
خیلی خوشحالم که بازم وبلاگ تو امدم همیشه وقتی میام حرفی واسه گفتن ئتذی و من خوشحالم از اینکه می تونم نوشته هاتو بخونم دلم تنگ شده بود برای دوستام امیدوارم زودتر بتونم اینجا بیام
خوش باشی
بدرود
سلام دوست عزیز خسته نباشی اگر با تبادل لینک موافق هستی سری به من بزن ودر بخش نظرات برام پیام بزار ممنون
salam...kheili ghashng bod...zaminatam kheili khoshgele..man ke na hanooz tonestam in fonto peida konam na chejori ax bezaram to weblogam...!!!
خسته نباشید دوست عزیز
خیلی وقته بهتون سر می زنم و لینکتون کردم
وبلاگ زیبائی دارید
موفق باشید
سلام
خوب مینویسی
به منم سر بزن
چند تا سوال هست که ممکنه سوال شما هم باشه جوابها بزودی میاد.
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه ی یک زنجیر نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در اب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.
مرگ با خوشه ی انگور می اید به دهان.
مرگ در حنجره ی سرخ- گلو می خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه نشسته و به ما می نگرد.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
سلام دوست من
خیلی قشنگ نوشته بودی
من اپم...
شاد باشی
دوستت دارم