تنها برای تو می نویسم

برگی از تلخ ترین خاطراتم

عاشورای سه سال پیش یادت میاد؟

تلخ ترین خاطره رو برام به جا گذاشتی

قلبم داشت از سینه می زد بیرون

به اندازه تمام عمرم اون روز گریه کردم

توی ذهنم خیلی خوب حک شده

چند ساله هر روزم روزعاشورا ست

بیداری و خوابم شده گریه

از سه سال پیش تا به امروز هروقت روز عاشورا میاد

بازم حس می کنم قلبم داره از سینه بیرون میزنه

هیچ وقت دوست ندارم عاشورا بیاد

خیلی بی انصافی!

دختری که هیچ کس و جز تو نداره چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:08 ق.ظ

نظرات 9 + ارسال نظر

چش درومده :-( چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام بانوی عزیز و گرامی
امیدوارم همیشه خاطرات شیرین رو تجربه کنی و تمام روزهات سرشار از شادی باشه
قربون شما : چش درومده ی غمگین :-(

پریسا چهارشنبه 23 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:52 ب.ظ http://taranomebaran.blogsky.com

سلام دوست
چرا انقدر غمگینی
من امروز اومدم به خونه دلت امیدوارم هیچ وقت دیگه غمگین نباشی

علی علی

چش درومده :-( پنج‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:33 ق.ظ

با سلام مجدد بانو جان
یه آهنگ از همایون مدتها رو گوشیم بود ولی گوش نمیدادم ولی الان دو سه هفته هست که هر وقت میخوام آهنگ گوش کنم اینو میذارم :-(
با اجازه شما اینجا هم اون آهنگ رو زمزمه میکنم:

اون که یه وقتی ، تنها کسم بود
تنها پناه ، دل بی کسم بود
تنهام گذاشت و،رفت از کنارم
از درد دوریش ، من بیقرارم
خیال میکردم ، پیشم میمونه
ترانه ی عشق ، واسم میخونه
خیال میکردم ، یه همزبونه
نمیدونستم ، نا مهربونه
با اینکه رفته ، اما هنوزم
از داغ عشقش ،؟ دارم میسوزم
فکر و خیالش ، همش باهامه
هر جه که میرم ، جلو چشامه
دلم میخواد تا ، دووم بیارم
رو درد دوریش ، مرهم بذارم
اما نمیشه ، راهی ندارم
نمیتونم من ، طاقت بیارم
نمیتونم من طاقت بیارم ............