کاش با من سخن می گفتی تا دیگر با خود سخن نگویم
کاش دوستم داشتی تا با بودنت تنهایی را احساس نمی کردم
کاش مرا می فهمیدی تا مجبور نباشم
تمام غصه ها و دردهایم را به تنهایی بر دوش خسته ام بنویسم
کاش فرداهای دیگر خبر آمدنت را بر تمامی وجودم بشویند
کاش می شد که تمام رازهای نهفته دردلم را بازگویم
افسوس که زبانم ازگفتن آن روی بر میگرداند
کاش می شد که همه سکوتها در هم می شکست
و هیچ کس در هیچ کجا تنها نمی ماند
کاش همه قرارها بسته می شد و تمام بی قراریها از بین می رفت
وهیچ حسی برای تنها ماندن نبود
کاش همه عشقها ودوستی ها و محبتها بر عرصه دلها می نشست
کاش در این زمانه غم انسان بازیچه دست دیگران نمی شد
و در هم نمی شکست
کاش تمام آدمهای دنیا و عشقها ی لبریز از آنها
جز واقعیت چیزه دیگری نبود
کاش اگر به کسی محبتی نثار می کردم آن را درست پاسخ می داد
کاش تمام دروغها از جام پاک عشق دور می گشت
کاش عشق در نقطه ای از دل باقی می ماند
که صداقت در آن ریشه کرده است
کاش لحظه ها برای ما بود
و ما برای لحظه ها آهنگ عشق می ساختیم
کاش تمام دوست داشتنها از عشق بود
و تمام کتابهای دنیا از دوستی ها می نوشتند
کاش تمام قلمها وقتی به دست گرفته می شدند
نام تو را می نوشتند
کاش تو برای من بودی افسوس که .......
کاش همیشه پاییز بود
ومن از صدای خش خش برگها متوجه آمدنت می شدم
کاش همیشه غروب تو را برای من می آورد
و با بودن تو به پایان می رسید
کاش رفتن نبود وهمیشه تو می آمدی
کاش می توانستم سر بر شانه های خسته ات بنهم
و آنقدر گریه کنم که در آغوشت بمیرم
کاش سرنوشتمان طوری بود که ما همیشه کنار یکدیگر باشیم
کاش همیشه به یادم بودی و می ماندی
کاش دوری نبود وفاصله ها آنقدر کم بود ،
ودیگر نیازی به دلتنگ شدن وجود نداشت
کاش بودی وتمامی شعرهایم را به تو تقدیم می کردم
کا ش مانند آب زود گذر نبودی واین گونه از عشقمان نمی گذشتی
کاش لحظه های با تو بودن اینقدر زود نمی گذشت
کاش همیشه تکرار آن روزها برایم مجسم می شد
کاش اینگونه در قلبم جای نگرفته بودی که نتوانم فراموشت کنم
کاش آنقدر مهربان نبودی که مهرت بر دلم بنشیند
کاش دستهایم تو را نمی خواند و اشکهایم برایت نمی ریخت
کاش پاییز و برگهای رنگارنگش که بوی تو را برایم می دهد
رفتنی نبود
کاش صدایم از اوج سکوت دل تو عشق را طلب نمی کرد
کاش هر از گاهی می آمدی و من به شوق دیدنت
پنجره را باز می گذاشتم
کاش همیشه شب بود وتاریکی همه جا رامیگرفت
ومن دراتاقم تنها بودم واشک میریختم تنها برای تو
کاش هیچ گاه ما بار سفر را برای رفتن نمی بستیم
کاش نبودنت ورفتنت اینگونه مرا آزار نمی داد
کاش پنجره ای وجود داشت که از آن به خوشبختی بنگریم
کاش برای همیشه یاد نگاهم در خاطرت سپرده می شد
کاش بی وفایی نبود و وفا اولین چیزی بود
که انسان در ذهن و خاطر خود پرورش می داد
کاش جدایی نبود و فاصله های وابسته به آن وجود نداشت
کاش مادرها ماندنی بودند وهیچ وقت نمی رفتند
کاش چیزی به اسم غم را یاد نمی گرفتیم
کاش باران همیشه بود و می بارید تا بوی تو را احساس کنم
کاش هیچ چیزی پایان نمی یافت پایان برایم بسیار غم انگیز بود
کاش شمع نمی سوخت وپروانه ها تنها نمی ماند
کاش تمام آرزوها دست یافتنی بودند
کاش با من سخن می گفتی تا دیگر با خود سخن نگویم
فکر می کردم کمی معرفت تو وجود بعضی ادم ها باشه که اونم نیس..........
سلام و عرض ادب و احترام خدمت ماه بانوی عزیز و گرامی
کاش همیشه شاد و خوشحال بودی و کاش هیچگاه از غم و غصه نمینوشتی و کاش تمام آرزوهات براورده بشه و کاش ...............
کاش در دریای هستی قصه ی طوفان نبود
تا که با هم قایقی بی بادبان می ساختیم
کوچک شما : چش درومده :-)
سلام
خیلی قشنگ مینویسی ...وخیلی عاشقی همیشه عاشق بمون..
به منم سر بزن
لطفا اینو درست کن
کاش هر از گاهی می آمدی و من به شوق دیدنت
پنجره را باز می *گذاشتیم*
:)
مستان سلامت میکنند.سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام بانوی ماه
حرفاتون حرف دل منه هون تورو که تنها گذاشت هیچ منو هم تنها گذاشت حرفات منو میلرزونه کاش احساس ادما هیچ وقت گولشون نزنه
سلام خوبی خوشحال میشم دوباره به ما سر بزنید خوش قدم
بای
سلام
خیلی قشنگه دکه هنوز بعضی نوشته ها ادم رو یاد بعضی احساس هایی که آروم آروم بدون که آدم متوجه بشه تمام شدنش بشه می اندازه .
همیشه قشنگ باشی خاله جون
سلام
من آپم منتظرتم
موفق باشی
. . . . . . . . .*. . . . . . . ** *
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
. . . . . . . . *
سلام وبلاگ خوبی داری من هم مثل تو عاشقم به من هم سری بزن تا خاکستر نشدم
۰۹۱۷۹۴۵۱۸۶۰
صبور باش که خدا رو خوش نمی آد کم طاقتی کنی بانو
سلام همسایه.
باغ ، بیدار شد از خواب دی و بهمن و اسفند .
سپاس بیکران از آخرین حضور سبزتان.
به دیدارم بیا ای مهربان برای خواندن جامه سبز بهار.
سسلام خوبی آپ کردم بای
نمی خوای بنویسی؟؟
به تو ای دوست سلام
دل صافت نفس سرد مرا آتش زد
کام تو نوش و دلت گلگون باد
قدری از خویش بگویم که مرا بشناسی
روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست
یار دیرینه من درد و غم رسواییست
عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست
ولی افسوس که روحم به تنم زندانیست...
چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم می ترکد
دل تنگم زعطش میسوزد
شانه ای می خواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست !
کاش میشد که من از عشق حذر می کردم
یا که با زندگی سوخته سر می کردم
ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی
زچه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟
من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم
بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم
ای فلک ننگ به توخنجرت ازپشت زدی
به کدامین گنه آخرتو به من مشت زدی؟
آه ای دوست که دیگر رمقی درمن نیست
تو بگو داغتر از آتش غم دیگر چیست؟
من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش
دیگر ای بادصبا دست زبختم بردار
خبر از یار نیار
دل من خاک شد و دوش به بادش دادم
مگر این غم زسرم دور شود
ولی انگار نشد
بگو ای دوست چرا دور نشد؟
26شهریور
سلام دوست عزیز
امیدوارم که حالتون خوب باشه .
فرا رسیدن عید نوروز باستانی یادآور شکوه وعظمت ایران باستان و یادگار نیاکانمان را و همچنین فرا رسیدن سال نو را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم . با آرزوی سالی سرشار از موفقیت و پیروزی برای شما . شاد و سربلند در پناه یزدان پاک .
**************************************
نوروز
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی بکام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
(فریدون مشیری)
سلام خوبی عیدت مبارک ممنونم بهم سر زدی خوشحال شدم منتظرم بای
salam behtarinam . agar bedoni delam cheghadr tang shode barat
سلام خدمت دوست عزیزم.امیدوارم حالتون خوب باشه.چرا بلاگ رو به روز نکردید امیدوارم مشکلی پیش نیومده باشه
من از مرگ نمی ترسم اگر دنیا سرم ریزد
از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد
سلام من به تو یار قدیمی
منم همون هوادار قدیمی
هنوز همون خراباتی و مستم
ولی بی تو سبوی می شکستم
کاشکی واژهای به نام کاش توو واژهها نبود
کاشکی ناامیدی توو کتاب دهخدا نبود
...
کاش کتاب زندگی یه جور دیگه ورق میخورد
کاش میشد یک کاری کرد تا دیگه ایکاشها نبود
...
سلام.
سال نو مبارک
سلام ..
سرزده به وبلاگت اومدم ....
اومدم و خوندم ....کلی حرفهای واقعی٬ منطقی ٬ حرفهای دل ..حرفهای از سردلتنگی ...حقیقت ...صداقت ..
در کل وبلاگت زیبا و جالب ..
شاد و موفق باشید
che tor mitonam ba shoma sobat konam
id darid ?
lotfan javab bedahid mikhaham tabadol logo konim ba ham
بنویس و نگذار سینه ات پر بشود....
لیلای من شبا هنگام کنار پنجره می خوابد و نمی داند من بدون دست میآیم و مرا یارای گشودن پنجره نیست.....
دوستت دارم
دوستت دارم