خنده های دلنشین را بر لبان گرم تو می خواهم...
جز تو هرگز با کسی از امید , امروز و فردا نخواهم گفت....
زندگی را با تو می خواهم...
زندگی بی تو سراسر درد و اندوه است ....
زندگی را با تو می خواهم ...
زندگی را در کنار تو می خواهم ....
با تو می خندم.....
با تو می گریم.....
اه....
ارزو دارم ,
سلام
profileتون رو خوندم.نوشته بودید، آرزو دارید انسان باشید نه آدم!
منظورتون رو نفهمیدم.مگه فرقی دارن؟
دوس دارم بدونم،اگه ممکنه بهم بگید
باز در نقشینه ی کمرنگ خیال / می کشم نقش امید و زندگی
می رود از نظرم آن چه گذشت / ماند آن کس که مرا رنگی داد
مشتاق دیدار لحظه های از دست رفته ...
دعوتنامه اولین کارگاه مجازی داستان کوتاه کوتاه
سلام دوست عزیز
اولین کارگاه داستان کوتاه کوتاه در فضایی مجازی راه اندازی شد .
از شما دعوت می شود که برای پیشرفت و قدم برداشتن در وادی داستان نویسی کوتاه کوتاه به کارگاه داستان کوتاه کوتاه بپیوندید و در جلسات آموزشی و نقد و بررسی کارگاه شرکت کنید .
به امید دیدار شما در کارگاه داستان کوتاه کوتاه
مدیر روابط عمومی کارگاه .
زمان نمی گذرد ، عمر ره نمی سپرد !
صدای ساعت شماطه ، بانگ تکرار است
نه شنبه هست و نه جمعه !
نه پار و نه پیرار است !
جوان و پیر کدام است ؟ زود و دیر کدام ؟
اگر هنوز جوان مانده ای به این معناست ،
که عشق را به زوایای جان صلا زده ای .
ملال پیری اگر می کشد تو را ، پیداست ؛
که زیر سیلی تکرار ،
دست و پا زده ای !
زمان نمی گذرد .
صدای ساعت شماطه ، بانگ تکرار است .
خوشا به حال کسی ،
که لحظه لحظه اش ، از عشق سرشار است .
*فریدون مشیری*
دوست من سلام،
آدرس وب ات را آشنایی به من داد، ولی هنگام خوبی نبود، گویی تو عزیزی را از دست داده بودی. نمی دانم باید چه بگویم که غم ات را سبک کند، ولی تنها می توانم بگویم که جبر زنده گی را تنها چاره صبر است، صبر باید کرد و گذر لحظه ها را دید، شاید که غم نیز با عمر رفته همسفر گردد.
سخن شناسنامه ات را خواندم، بیش از همه آن تکه اش برایم جذاب بود که از انسان سخن گفتی، می دانم تصاویر ما آدم ها از انسان متفاوت است ولی مهم آن است که در پی اش باشیم و انسان را از درون خود متولد کنیم همچون خالقی که ما را اول بار آفرید، کمتر دیدم که کسی سخن ادیبانه و کلام شعر بگوید و از عشق سخن براند ولی پرواز روحش از "آدمیت" فراتر رود، دغدغه انسانیت میان آدم های هم نسل ما نایاب است، به همین خاطر چشمانم از دیدن نوشتارت به وجد آمد،
امید که پاینده باشی.
خیلی قشنگ نوشتی به یاد قدیما افتادیم که ما هم دلی داشتیم .خدا کنه لایق این همه عشقت باشه چطوراین همه گرمی تو را تحمل میکنه ونمیسوزه
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم