مغزم از صبحت کردن های بی وقفه ٬
یک ریز و بچه گانه اش درد می گیرد ...
معیارها یش برای زندگی آینده
منحنی چهره ام را به نزدیکی گوش هایم می رساند
شاید
من
کمی با دخترکان هم سال این شهر ٬فرق داشته باشم
دغدغه های روزانه ام ..
نگاهم ..
غرورم..
.
کاش ٬هیچ نمی فهمیدم
با این حال
شاید کمی بیشتر فهمیدن هم راضیم کند!
دوستت دارم