مادر...
خوابم نمی برد
بغض
روی ثانیه هایم راه می رود
دوباره تو را کم آورده ام
تو را
و عطر صبوری هایت را
کودکانه در آغوشم بگیر
به یادروزهای دوران طفولیت
که بهانه گریه ام گرسنگی بود
میخواهم به جایش برای دلتنگی ام گریه کنم ...
دختر مغرور و خودخوه و بی اعتنا کو کلی حرفات؟
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن.
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن.
وقتی هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما…مادر ندارن
هیچ قطاری از این اتاق نمیگذرد...
من اینجا نشسته امـــــــــــــــ
و با همین سیـگار
قطار می آفرینم...
نمیشنوی ؟؟؟
سرم دارد سوتـــــــــــــــــــ می کشد...
وخداخواست که یک عمرنبیندیعقوب...شهربی یارمگرارزش دیدن دارد؟
خوشحال میشم به وب منم سربزنی..