در نگاهش زندگی را یافتم
شوق بودن بندگی را یافتم
غرقه ی دریای چشمانش شدم
تازه آن دم زندگی را یافتم
دلبری را پیش از او آموختم
بعد از او دلدادگی را یافتم
پیش از او در جمع هشیاران بودم
در کلاس عشق او دیوانگی را یافتم
بعد از آن دیوانگی شد پیشه ام
در همین دیوانگی فرزانگی را یافتم
شمع محفل بودم و پروانگان گرد وجود
حال او شمع است و من پروانگی را یافتم
هیچ کس جز او حریف نرد عشق من نبود
لیک بازی کردم و بازندگی را یافتم
من اسیر و بنده ی خود خواهی خود بوده ام
در حصار عشق او آزادگی را یافتم
تقدیم به بهترین تعبیر واژه ی مهر
سال نو مبارک.شعرهات خیلی قشنگن . امیدوارم دلت همیشه بهاری باشد
سلام وبلاگت خیلی قشنگه یه سرم به من بزن موفق باشی عیدت هم مبارک