دلم خیلی گرفته.
یک جور بغضی، بدجوری گلویم را گرفته و میفشارد.
نمیدانم دقیقاً از کجا و کی شروع شد.
نمیدانم ساعتش چند بود و یا بعد از کدام یک از حرفهای
تو و یا بچهها و یا فکر من شروع شد.
اصلاً سر میز شام احساسش نمیکردم.
و تا این نقطه که تنها نشستم و خلوت کردم با خودم،
هیچ اثری از آن نبود.
ولی حالا...
حلقه فشارش بر گرد گلویم هر لحظه تنگتر میشود
و اشکهایم یکی یکی سرازیر شدهاند.
تا به امشب این همه باورش نکرده بودم.
گفته بودی در این باره حرفی نزنم.
گفتی طاقتش را نداری. گفتی به یادت نیاورم.
و من خودم هم نمیخواستم و اصلاً باورش نداشتم که چیزی بگویم.
ولی امشب،
سر میز شام،
نمیدانم در کدامین لحظه، در میان کدام کلام و با فروبردن کدام لقمه،
بالاخره اتفاق افتاد.
و من باورم شد.
ولی هنوز نه.
هنوز باورم نشده.
چون اشکها بدون اینکه بدانم و بفهممشان، پایین میآیند.
و بغض بدون هیچ کنترلی از جانب من همچنان ادامه میدهد.
و چیزی در اعماق درونم،
ناامیدانه،
به من میگوید که ...
.
......
.........................
تو توی دنیا یک نفری اما میتونی دنیای یک نفر باشی!!!
زیبا اینو یا بنویس یا روی یه تابلو بزن
همه دوستت دارن اما نه به اندازه من
انهایی که عاشقند هرگز نمیترسند
و انهایی که میترسند هرگز عاشق نمیشوند!!!
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن!
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است انکه عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد!!!
برای تمام کسانی که عشق میورزند
از در که تو اومد عطرش تمام فضا رو پر کرد...
نفسم بند اومد...
مست بوش شدم...
پاشدم...
دلم میخواست تو بغل بگیرمش...
آخه میدونید من انبه خیلی دوست دارم!!!
زندگی:
قصه تلخ دوستی های مظحک بره ها ست با گرگها...
دوستی قشنگ لبه بران نازک شمشیرها و گردن هاست...
قصه تلخ آدمهایی ست که در عین دشمنی ها خود را دوست می پندارند....
در شازده کوچولو آمده است :
اسب به او گفت اگر دوستی نداری مرا اهلی کن تا دوست تو باشم.
پرسید:
اهلی کردن یعنی چه؟
گفت:
یعنی ایجاد علاقه کردن!!!!!!!!!!!
همان بهتر که اسب ها را به دوستی برگزینیم!!!!!
زندگی شستن یک بشقاب است!!!
یعنی زندگی میتونه به سادگی کوتاهی و در عین حال پیچیدگی شستن
بشقاب است!!
شما وقتی بشقاب رو میشورید آثار گذشته رو ازش پاک میکنید
و برای آینده آمادش میکنید!!!
کاش زندگی شستن یک بشقاب بود!!!
ما رفتیم ...
ما رفتیم تا هر وقت مطمئن شدیم که
میشه بزرگ بشیم ولی آدم بزرگ نشیم
برگردیم ...
به امید دیدار ...