هفت بار روح خویش را تحقیر کردم
اولین بار زمانی بود که برای رسیدن به
بلندمرتبگی خود را فروتن نشان می داد
دومین بار آن هنگام بود که در مقابل فلج ها می لنگید
سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش
بین آسان و سخت آسان را برگزید
چهارمین بار وقتی مرتکب گناهی شد
به خویش تسلی داد که دیگران هم گناه می کنند
پنجمین بارآنگاه که به دلیل ضعف و ناتوانی
از کاری سر باز زد و صبر را حمل بر قدرت و توانایی اش دانست
ششمین بار که چهره ای زشت را تحقیر کرد
درحالیکه ندانست آن چهره یکی از نقاب های خودش است
و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود
و انگاشت که فضیلت است
سلام
وبلاگ جالب و خواندی داری
مهارت خاصی هم تو نوشتن به طوری که ن کل متالب شمارا خواندم
حرفات همش به دل میشینه پیداست که خیلی احساساتی هستی مثل خودم
فلا بای
یه سری هم به من بزن خوشحال میشم