یاد تو ...

مرگ

پنداشتی آتش عشقی که در دلم افروختی

 به نسیمی خاموش میشود؟

 تو ندانستی که دستان سردمن

جویای گرمی تپشهای قلب تو بود ؟

و یا تو ندانستی

که عشق من،نه هوس

 که تجلی رویای وفای بی ریای تو بود ؟

 تو بنیادم را به غم ، گفتارم را به غم

و نفسهایم را به آه آمیختی

من ، تو را به سرنوشت...

 نامت را به یاد ...

و خاطره ات را به باد می سپارم...!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد