کاش..

 

 این روزها هوای اتاقم بدجوری خزونیه.

همه اش آسمون ابریه.

 انگار آسمون هم میخواد اشکا شو جمع کنه.

این روزها همه اش ابرـ

همه اش بارون

 ـ همه اش اشک ـ

 همه اش باد

 ـ همه اش بغض ـ

 همه اش تنهایی

 ـ همه اش تنهایی ـ

کاش فقط یه کم تنها نبودم.

 کاش یه کم خسته نبودم.

 این روزها کاش فقط یه کم تو بودی.

فقط یه کم.

 کاش....

 

 

 

 

حس غریب دلتنگی

 

من روزی درخت گیلاسی بودم

با حبابهایی قرمز

که چشمان همه با دیدنش خیره میشدند.

 باغبانم از دیارم رفت و نبود کسی که تیمارم کند.

 امروز شاخساری خشکیده هستم

 و تو باور نمیکنی

 که من همان سبزینه باشم.

شنیده ام باغبان را با دلی شکسته رانده اند

و من از بس مست غرور و زیبایی خودم بودم

 هیچ نبودش را نفهمیدم

تا اینکه میوه هایم را چیدند

 و برگهایم زرد شد

و خشکیدم و بادی سرد وزید

 و از تنهایی به خودم لرزیدم.

حیف دلها دیر تنگ میشود 

وقتی که باغبانها خیلی دور شده اند

و اگر تمام دنیا را بگردی باغبانت را نمی یابی.

باغبانها را دریابید.

 

مادر  دوستت  دارم   تا ابد

عجیب  دلتنگتم

 

تا کی توان صبوری ...

 

 تا کی توان صبوری ...

 

میدانم که نمیدانی...!

 

میدانم که نمیدانی...!

میدانی که خیلی دوستت دارم ،

 میدانم که نمیدانی

بیش از عشق بر تو عاشقم....

میدانی که بدون تو زندگی برایم پوچ است ،

 میدانم که نمیدانی

بعد از تو دیگر زندگی وجود ندارد....

میدانی که بدون تو عاشقی برایم عذاب است ،
 
میدانم که نمیدانی

بعد از تو دیگر قلبی  نیست

برای عاشق شدن....

میدانی که اگر از کنارم بروی

 لحظه های زندگی برایم

 پر از درد و عذاب می شود ،

میدانم که نمیدانی

 بدون تو دیگر لحظه ای باقی نیست

برای ادامه زندگی...

میدانی که همه فکر و زندگی من تو شده ای

 و تمام لحظه ها

نام تو را در قلبم زمزمه میکنم ،

 میدانم که نمیدانی

 از زندگی برایم عزیزتری ،

 زندگی در مقابل تو برایم کم

است تو دنیای من شده ای عزیزم...

می دانی که تو لایق این قلب عاشق منی ،

 میدانم که نمیدانی

 تو لایق تر از آن هستی که تصور میکنی!

میدانی که بدون تو من تنهای تنهایم ،
 
میدانم که نمیدانی

 آن زمان تنها تر  از من دیگر تنهایی نیست!

می دانی که خیلی بیقرارم و انتظار میکشم

که به تو برسم

و تو را در آغوش خود بگیرم,

  میدانم که نمیدانی

 از این انتظار دیگر خسته و دلشکسته شده ام...

می دانی که از این دوری و فاصله

در بیشتر لحظه ها چشمانم خیس است ،

 میدانم که نمیدانی

 دیگر در اعماق چشمانم اشکی نیست!

میدانی که آرزو دارم دستانت را بگیرم ،

 تو را در آغوش خود بفشارم ،

 بر لبانت بوسه بزنم

 و به تنها آرزویم که رسیدن به تو می باشد

 برسم اما میدانم که نمیدانی

 تو همان آرزوی منی!

نمیدانی که بعد از

 تو به آن دنیا سفر خواهم کرد ،

می دانم و میدانم

بعد از تو دیگر

 حتی مجالی

 برای نفس کشیدن نخواهد بود....

 

 

سلام

سلام

چند وقتی بود که واقعا وقت فکر کردن هم نداشتم

 چه رسد به اینکه بنویسم.


اتفاقات و تجربیات خیلی زیادی

در این مدت برایم پیش آمد.

در این مدت چیزهای زیادی برای نوشتن بود

 و میدانم اگرخلق و خوی سالهای


گذشته را داشتم

 اکنون هزاران صفحه نوشته بودم!


جایی خواندم که از سهراب سپهری میپرسند

 در این دوره که استبداد و


استکبارانسان ها را دم به دم می کشند

 تو نگران کبوتری هستی که دارد


جان میکند!؟

و او جواب داد

که تا کبوتر را دوست نداشته باشی

 

و از مرگش آزرده نشوی


 چگونه انسان را دوست خواهی داشت؟

 

 

این روزها براستی سیاه باید پوشید

 

(حالا چرا؟؟ برای این)

 

چند شب پیش

 قبل از خواب تلویزیون را روشن کردم

 ببینم آخر شب چه برنامه ای پخش میشه


 

 شیخی مشغول صحبت بود.

 با بی حوصلگی کنترل را رو به سوی


او نشانه گرفتم

که ناگاه حرفهایش مرا میخکوب کرد!

آقای آخوند که عمامه اش از سرش بسیار بزرگتر بود

 می فرمود :که چگونه این


سعدی چنین حرف نابخردانه ای زده است

 و عده ای از او ابله تر این سخن


نا مفهوم را تکرار میکنند و حتی می گویند

 بر سر در سازمان ملل هم زده اند!


ما که البته ندیده ایم اما اگر هم باشد

از نقشه های استکبار است!

 بنی آدم اعضای


یکدیگرند چه معنی دارد؟؟؟

 تنها در دین اسلام برادری معنی دارد

 

 و کجا ادیان

دیگر برادری و برابری میدانند؟

 اخوان المسلمین برادرند نه یک مشت


یهودی و مجوس و ....!

تفسیر و توضیح و شرح و نتیجه گیری

با خودتان ۰۰۰

 

مسابقه با جایزه نفیس

 

به   کسی  که بهترین     و راحتترین   راه 

 مرگ 

 رو پیشنهاد    کنه 

 البته   بدون   درد  و   ترس  باشه   

جوایزه نفیسی   به   رسم  ارثیه    اهدا میشود 

 

......

 

الان  حوصله  ندارم    بقیه اش  باشه  بعدن

 

 

ای بابا  چرا همه فکر میکنید

من  می خوام  خودکشی  کنم

شاید  بخوام کسی رو بکشم

 

 

 

 

 

دیگه حرفی ندارم ...

 

 

تعطیل

 

 

 

دوستت دارم غریب آشنای من

این  متن   برای  ابد    تو  یادم می مونه   ممنونم  دوست  خوبم   اینجا   گذاشتم  تا همیشه   داشته باشم

 

تو خیلی وقته که هستی ؛ اما من تازه اومدم
تو معروفی ؛ اما من نیستم 


 شاید مال یه شهر معروف هم باشی ؛ اما من مال اون شهر هم نیستم


تو میگی ؛ نه فرشته ای نه از جنس آسمون ؛


فقط میگی اومدی که باشی و بنویسی ؛ تنها برای او


اما من فقط یه غریبه ؛ غریبه ای آشنا ؛ تنها تر از سکوت و بی سرزمین تر از باد


دلتنگی هات و مینویسی به امید این که یه روزی بخونه اون کسی که براش مینویسی


اما من ...........


نگو از تنها شدن دلت شکسته ؛ تنها نیستی اون بالا خدا نشسته


مینویسی غریبونه ؛ عاشقونه ؛ کمی هم بنویس از نگاهه بی گناهت

تو نوشتی از دلتنگی هایت ؛ خواستی دعا کنم برایت


من دعا میکنم برای تو و کسی که میخواهی باشد در کنارت


باشد که باشد این آرزوهای کودکانه ؛ جاودانه


دختری که هیچ کس و جز تو نداره ؟


اینا رونوشتم تا هیچ وقت فکر نکنی که توی این دنیا تنها هستی ؛ ببخشید که بهتر از این نتونستم بنویسم

آخه هنوز این مغز من آک بنده

یا علی

غریبانه

هر چی آرزوی خوبه، مال تو

هر چی که خاطره داری، مال من

Image hosting by TinyPic

اون روزای عاشقونه ،مال تو

این شبای بی قراری مال من

من و حسرت با تو ما شدن

تویی و بدون من رها شدن

آخر غربت دنیاست مگه نه؟

Image hosting by TinyPic

اول دو راهی آشنا شدن

تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود

دلت و شکسته بودن، همه قصه همین بود

می تونستم با تو باشم، مثل سایه مثل رویا

اما بیدارم و بی تو ، مثل تو تنهای تنهام