قول می دهم ...
|
توبه می کنم
دیگر کسی را دوست نداشته باشم
حتی به قیمت سنگ شدن
توبه می کنم دیگر برای کسی اشک نریزم
حتی اگر فصل چشمانم برای همیشه زمستان شود
چشمانم را می بندم ...
توبه می کنم دیگر دلم برایت تنگ نشود
حتی چند لحظه (!) قول می دهم
نامت را بر زبان نمی آورم
لبهایم را می دوزم
توبه می کنم دیگر عاشق نشوم
قلبم را دور می اندازم
برای همیشه
و به کویر تنهایی سلام میکنم ...
آهای تو ...
آهای من اینجایم
کسی صدایم را نمی شنود ؟!
افسوس ...
من اینجایم در کنار بی گناه ترین ماهی دریا
که به رودخانه آمد و سپس خشکی ...
من اینجایم در کنار قاصدک تنهایی که به کویر رسید
و هیچ کس نبود که پیامش را به او بدهد
من اینجایم در کنار گمشده ای که فانوسش خاموش شده
هر چه صدایت می زنم نمی شنوی ...
افسوس !
آهای تو
تویی که آنجا در بالای کوه نظاره گر سایه هایی
و تویی که به فکر پر پر شدن شقایق ها نیستی ...
با تو کاری ندارم
فقط نگاهم کن ...
( ... )
| |||
|
دوستت دارم |
ای کاش جمله زیبای دوستت دارم بی هیچ غرضی بر زبان ها جاری بود! از ترس سوءتفاهم ها و غلط اندیشی ها باز نمی ایستادیم، حتی چشم داشت محبت، به او که دوستش داریم هدیه میدادیم جمله دوستت دارم را به هوس آلوده نمیکردیم.... ای کاش...
|
| |||
|