حرف

زمانی کودکی را فهمیدیم که بزرگ شده بودیم ××× و حرف را زمانی درک کردیم که جز دروغ چیز دیگری برای گفتن نداشتیم ...


تولد پیامبر صلح و دوستی مبارک باد

 

باز هم قلبی به پایم افتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
بر دو چشمش دیده می دوزم با ناز
خود نمی دانم چه جویم در او
عاشق دیوانه می خواهم که زود
بگذرد از جاه و مال و آبرو
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
من به او می گویم ای ناآشنا
بگذر از من ، من تو را بیگانه ام
آه از این دل ، آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کسی رازش نخواند
 
کریسمس . مسیح . سال جدید . درخت کاج . هدیه . برف . عمو اسکروچ . دخترک کبریت فروش . پاپا نوئل . پاپا نوئل . پاپا نوئل ...
امشب پاپا نوئل دوباره سوار کالسکه ی جادوئیش میشه . امشب اگه آسمون رو خوب نگاه کنی یه پیرمرد چاق و سرخ و سفید رو میبینی که سوار کالسکش شده . امشب تمام زمین زیر پای گوزن اسرار آمیز پاپا نوئل . امشب رو هر شیربونی پیرمردی با یه کوله پر از اسباب بازی راه میره . امشب همه آرزوهاشون رو نوشتن تا پیرمرد وقتی از لوله بخاری پایین میاد واسشون برآورده کنه . همه جوراباشون رو آویزون کردن و با این امید میخوابن که فردا صبح جورابا پر از آرزو شده باشه .
همه میدونن که پاپا نوئل زیر بارش برف میاد . همه میدونن که اون حتما میاد . پاپا نوئل بدقولی نمیکنه . پاپا منم جورابامو بذارم ؟
پاپا من اسباب بازی نمیخوام . پول نمیخوام . شادی نمیخوام . پاپا من آرزوم رو گم کردم . من به آرزوم خیانت کردم . من قلبم رو تو گذشته ها جا گذاشتم . پاپا من بدون عشق میمیرم . عشق همه چیزه واسه من . پاپا تو رو خدا . میدونم که این سخت ترین خواسته است اما واسه من پایان داستانمه . پاپا من عشقم رو بخشیدم . واسش نمردم . واسش نجنگیدم . پاپا خواهش ...
پاپا همین یک بار . پاپا آرزوم رو نمیتونم بنویسم واست .آخه این یه رازه .اما تو که آرزو ها رو از تو دلها میخونی .
جورابام رو آویزون کردم کنار شومینه ، بنظرتون آرزوی من من توی یه جوراب جا میشه ؟
 

 

تولد پیامبر صلح و دوستی مبارک باد

    

تولدپیامبر صلح و دوستی را به مسیحیان جهان و ایران تبریک عرض می کنم

و از خداوند منان خواستار جهانی عاری از ظلم و ستم و توام به صلح و آرامش را آرزو دارم .

شب یلدا.....................

 

شب یلدا ، برهمه ایرانیان زنده دل ، خوش باد

شب یلدا بر همه ایرانیان زنده دل مبارک باد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از دوست داشتن

از دوست داشتن  

 

امشب از آسمان دیده تو

روی شعرم ستاره می بارد

در سکوت سپید کاغذها

پنجه هایم جرقه می کارد          Hosted by Tinypic.com

 

شعر دیوانه تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش ها

پیکرش را دوباره می سوزد

عطش جاودان آتش ها

 

آری، آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

 

از سیاهی چرا حذر کردن

شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب بجای می ماند

عطر سکر آور گل یاس است

 

آه، بگذار گم شوم در تو

کس نیابد ز من نشانه من

روح سوزان آه مرطوبت

بوزد بر تن ترانه من

 

آه، بگذار زین دریچه باز

خفته در پرنیان رؤیاها

با پر روشنی سفر گیرم

بگذرم از حصار دنیاها

 

دانی از زندگی چه می خواهم

من تو باشم، تو، پای تا سر تو

زندگی گر هزارباره بود

بار دیگر تو، بار دیگر تو

 

آنچه در من نهفته دریائیست

کی توان نهفتنم باشد

با تو زین سهمگین توفانی

کاش یارای گفتنم باشد         

 

بسکه لبریزم از تو، می خواهم

بدوم در میان صحراها

سر بکوبم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج دریاها

 

بسکه لبریزم از تو، می خواهم

چون غباری ز خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام

به سبک سایه تو آویزم

 

آری، آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

 

فروغ فرخزاد

چقدر دست نیافتنی است

 

چقدر دست نیافتنی است
راز بی پایان چشمانت...
سفر به عمق نگاهت...
در چشمانت چه پنهان کرده ای
که معنای سنگین نگاهت
جهانی را اینگونه به تفکر وا می دارد؟

 
 
 

دلا.............


 

دلا خوبان دل خونین پســــــــــند ند دلا خون شو که خوبان این پسند ند
 متاع کفر و دین بی ‌مشتری نیست      گروهی آن گروهـــــی این پسند ند

                                            

همچو برگی...

 

همچو برگی که خزان می دهد او را بر باد

                                              می رود نقش من آرام و آهسته ز یاد

 

هجرت

بوی هجرت می آید

باید امشب بروم

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم

هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نشد

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد

من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد

احمقانه

آمدی   چه زیبا!!!

گفتم دوستت دارم    چه عاشقانه!!!

پذیرفتی     چه فریبنده!!!

آغوشم برایت باز شد    چه ابلهانه!!!

با تو خوش بودم    چه کودکانه!!!

همه چیزم شدی   چه زود!!!

به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی    چه نا جوانمردانه!!!

نیازمندت شدم     چه حقیرانه!!!

واژه غریب خداحافظی به میان آمد   چه بیرحمانه!!!

و من سوختم     چه بچه گانه!!!

اما هنوز دوستت دارم غریبه           چه احمقانه!!!!!!!