خانه عناوین مطالب تماس با من

تنها برای تو می نویسم

تنها برای تو می نویسم

درباره من

1-سلام ، من نه فرشته ام و نه از جنس آسمون ، و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده ، من فقط یه آدمم ، یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه و گاهی هم زیادی مغرور ، آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه و با همه زلال باشه ! اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !! کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده که حرف همو بفهمیم ، به یه چیز بخندیم، به یه چیز اشک بریزیم، و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلاممون باشه . به همون خدای آسمونا اینا شعر نیست شعار نیست لااقل برای من نیست اینا از عمق وجود م بلند میشه بس که دیوار دلم کوتاه اس،هرکه از کوچه تنهایی ما میگذرد،به هوای هوسی هم که شده،سرکی میکشد و میگذرد . . . 2- در مورد وبلاگم ... به یادگار برای کسی که نه! برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم تا یادم نرود آنچه که بودم. چیزی نیست جز دل نوشت های من. صفحات وبلاگم چیزی شبیه لایه های درونی روحی و شخصیتی من است ٬ از همان لایه های پنهانی که ۱۰۰ سال یکبار میل به بروزشان در جایی غیر از اینجا میکنم! شاید اگر شخصی که مرا از نزدیک دیده وبه ظاهر می شناسد یکی از نوشته هایم را مقابلم بلند بلند بخواند و سوال پیچم کند من همزمان بلند بلند بخندم و همه چیز را انکار کنم! و بپرسم این مزخرفات را چه کسی نوشته! 3-در مورد تولدم... متولد 56/02/14 هستم از 26 سالگی شروع به نوشتن کردم و دوست ندارم ویرایش کنم زن زیبائی نیستم موهائی دارم سیاه که فقط تا زیر گردنم می‌‌آید و نه شب را به یادت می‌‌آورد نه ابریشم نه سکوتِ شاعرانه نه حتی خیال یک خوابِ آرام پوستِ گندمی دارم که نه به گندم میماند نه کویر و چشم هائی‌ که گاهی‌ سیاه میزند گاهی‌ قهوه ای دست‌هایم دست هایم مهربانند و هر از گاهی‌ برایِ تو به یادِ تو به عشقِ تو شعر می‌‌نویسند مرا همینطور ساده دوست داشته باش... . . ۳- در مورد تو ... این منم که تو را می خوانم نه پری قصه هستم در آفاق داستان و نه قاصدکی در یک قدمی تو کسی که همواره به یاد توست سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم برای کفتران چاهی دانه می ریزم و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند که تو مهربانترین مهربانی پس آرام و گرم می نویسم دوستت دارم ۴- حرف دل ... زمانی کودکی را فهمیدیم که بزرگ شده بودیم ××× و حرف را زمانی درک کردیم که جز دروغ چیز دیگری برای گفتن نداشتیم ... ادامه...

پیوندها

  • بانوی ماه تنها
  • شب تولدمن
  • .dadashreza.
  • .....عشق آتشین.....
  • عشــــــــــــــــــــــق آسمانـی مــــــن
  • هم زبون تنهایی ها
  • داستانک
  • پسرک تنها
  • ۞ مجله دوستی ۞
  • !خاطرات و خطرات
  • http://www.lostlord.com/
  • http://www.hermionejoon.persianblog.com/
  • تردید
  • http://ebham.blogfa.com
  • من و هزار تو
  • http://khodkar.blogsky.com/
  • تیکه سنگ
  • با نمک
  • http://www.doroghcity.blogsky.com/
  • ذهن بیمار
  • گوسبندانه
  • این حرفا رو فقط باید نوشت
  • خزونه
  • یـاس سفیـد
  • دیگه نمیخوام بنویسم
  • http://cartoons.blogsky.com/
  • صخره
  • روزهایم برفی است
  • موزیک
  • داستانهای غیرحرفه ای
  • رویای شیرین
  • زیباترین آرزوها کدوماست ؟
  • بهترین دانلودها
  • غریبه آشنا
  • arxanet
  • گلهای داودی
  • فقط کمی برای خودم
  • شهر ارواح
  • آموزش کامپیوتر وترفندهای موبایل
  • عاشق دل شکسته
  • دل آرام
  • یاس رازقی
  • .:Friends:.
  • عشقولانه
  • Painkiller
  • انجمن جامعه‌شناسی تهران
  • prince
  • پرنده های قفسی
  • تو خالی
  • چای پر رنگ
  • به جک دونی خوش اومدین
  • خوش آمدید
  • بازی روح
  • حرفهای یک کمی تازه
  • یکی دیگه
  • سپیده صبح
  • حرف دل
  • ستاره تنها
  • اینترمیلان
  • تنها بی تو
  • من و هزار تو
  • تنهای تنها
  • سکوی قرمز
  • http://guilty.blogsky.com/
  • بهزاد منفرد
  • شنگل
  • من و بارون
  • یادداشت های یک دلقــــک
  • کتاب داستان
  • معرفی سایت های ایرانی
  • بارانک
  • دنیای کوچیک یه دیوونه
  • دریچه
  • آدینه بوک
  • هیئت چشم انتظاران (حرم آقا زید ابن علی)
  • حضرت عشق
  • با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن
  • http://sunset.blogsky.com/
  • بیکار بودم امدم وبلاگ زدم
  • نوشته های یک روح تنها
  • اوهام
  • حوصله ام سر رفت
  • فکر و قلب
  • منم میتونم برای تو بنویسم
  • کرگدنها هم عاشق میشوند
  • یک دقیقه برای خودم!!...
  • arash
  • پرچین
  • ساحر
  • برنامه نویسی
  • یاس وحشی
  • آخرین آرزو
  • دختر شب
  • روزهای بارانی
  • لحظه های دیوانگی
  • عشق طلایی
  • غریبه آشنا
  • پسری در راه...
  • تمام نوشته هام
  • سازوآواز
  • خواب سیاه
  • نوشته های چند گیلاس
  • اسپرمی مجهول و عوضــی
  • اگه بخوای دریا رو بیاری رو کاغذ...
  • هیچ چیز
  • تنها برای تو می نویسم
  • ۞ به انتظار دیدنت ...........
  • رویای زندگی من
  • یادی از من و دوستــــــــــــــــــام
  • پرواز را دریاب پرنده رفتنی ست ...
  • روزنوشت دل تنگم
  • عـــطر خاکـــستـری هــوا
  • وبلاگ رسمی انجمن زن ذلیلان جوان
  • انفرادی !!!!
  • کلبه مهربونی
  • در دست های من واژه ای ست
  • دلسوخته
  • سیاهپوش عشق
  • عرفان مولانا
  • روز های زندگی
  • دریای آرام دل
  • فریاد از سکوت
  • سبک جدیدی از زندگی
  • باران ببار جرعه نابی به کام عشق
  • سکوت اسمان
  • ::. بغض شکسته .::
  • mohammad ali khodaparast
  • سحرنزدیک است
  • گلچین دانش
  • آلبوم عکس
  • ایکاروس
  • آموزش علم رباتیک
  • اهل هوا
  • باغ داستان
  • عشق یعنی ۰۰۰
  • Să㍍ăňħăïĕ
  • پلگافه
  • !!!!!!!!!!!!!!شوخی!!!!!!!!!!!!!!
  • :.*.:. کوچه ی بن بست و دختری با لبخند صورتی .:.*.:.
  • برنامه نویس
  • خاطرات یک کلاهزرد
  • دایره المعارف بی نزاکتی
  • فتو بلاگ نور
  • سحر
  • .::شیاطین سرخ پوش...Red Devils ::.
  • جمعه شبها بی قرارم
  • رز صحرا
  • شکوفه یاس
  • نوشته های من خودم و مسعود
  • آنتی گون
  • نوپا
  • آرام دل ۰۰۰
  • قصه شهر سکوت
  • قصه شهر سکوت...
  • شخص ثالث
  • (( ای کاش سرنوشت اشتباه می نوشت ))
  • میعاد گاه عشق
  • یه کوچولو حرف
  • Adiabatic
  • آدمها رو عشقشون پا میذارن آدمها آدمو تنها میذارن
  • ناهه ودکتر ژیواگو
  • سوشیانت
  • تو مرام ما نه نفرین جایی داره نه دروغ
  • یادداشتهای پراکنده ای یک مهاجر
  • *::::: کی میدونه عشق یعنی چی :::::*
  • چرا کسی نمی زاره من چشاشو در آرم
  • e30(اسی)
  • من تو عشق(هفته آخر)
  • پالیز
  • بوالفضول الشعرا
  • لحظه های هستی ام
  • لحظه های ناب و حقیقی(موبایل و ارتباطات)
  • تپشی مجروه
  • سیاورشن
  • نشریه خصوصی مهدی جمالیان
  • پرستوی مهاجر
  • خنده بازار
  • مجموعه مقالات محمد افقری
  • دل سوخته
  • انجمن سینمای جوانان ایران
  • دختر پسرا
  • کد آهنگ برای وبلاگ
  • http://www.lirya.mihanblog.com/
  • زنجیر عشق
  • در آغوشم خواهی ماند
  • قرمـــــــــــــــــــــــــــــــز
  • نغمه
  • عا شق ترین عاشق
  • MAX PAYNE
  • سیاه نامه
  • گرگ بارون دیده
  • آهوی زیبای من
  • thinkandheart
  • چشمان افسون
  • ...بـا خـاطـرات خـمیـده
  • دختر سرزمین باران
  • آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند
  • عشق و حال ( نوشین گلم )
  • آنجلینا (عشق من)
  • حرفهای مانده در دل (هومن)
  • نسرین جونم
  • از همه چیز و همه کس
  • تنها ترین گناه
  • عشق صدای فاصله هاست
  • .:: قهرمان فراموش شده ::.

دسته‌ها

  • دل نوشته 112
  • بدون شرح 18

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • چهل سالگی...
  • زنها اینگونه میمیرند...
  • تقدیم به تمام پدران مهربون...
  • ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ...
  • .
  • ...
  • [ بدون عنوان ]
  • مادرها هر گز نمی میرند ...
  • سال نو مبارک ...
  • تنها سهم او...

بایگانی

  • خرداد 1396 1
  • اردیبهشت 1396 1
  • اردیبهشت 1395 1
  • شهریور 1393 1
  • تیر 1393 1
  • خرداد 1393 1
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 2
  • بهمن 1392 1
  • دی 1392 2
  • آذر 1392 3
  • مهر 1392 3
  • شهریور 1392 1
  • خرداد 1392 1
  • فروردین 1392 1
  • اسفند 1391 4
  • بهمن 1391 1
  • دی 1391 3
  • آذر 1391 1
  • آبان 1391 7
  • مهر 1391 3
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 8
  • تیر 1391 20
  • خرداد 1391 4
  • اردیبهشت 1391 2
  • فروردین 1391 3
  • اسفند 1390 2
  • بهمن 1390 11
  • دی 1390 10
  • آذر 1390 2
  • آبان 1390 4
  • مهر 1390 7
  • شهریور 1390 1
  • مرداد 1390 1
  • تیر 1390 1
  • خرداد 1390 3
  • فروردین 1390 1
  • دی 1389 5
  • مهر 1389 2
  • شهریور 1389 1
  • تیر 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • اردیبهشت 1389 2
  • فروردین 1389 3
  • بهمن 1388 2
  • دی 1388 7
  • آذر 1388 6
  • آبان 1388 1
  • مهر 1388 1
  • شهریور 1388 4
  • مرداد 1388 6
  • تیر 1388 2
  • خرداد 1388 2
  • اردیبهشت 1388 4
  • فروردین 1388 13
  • بهمن 1387 1
  • دی 1387 4
  • آبان 1387 5
  • مرداد 1387 4
  • خرداد 1387 5
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 1
  • اسفند 1386 1
  • بهمن 1386 2
  • دی 1386 7
  • آذر 1386 6
  • آبان 1386 16
  • مهر 1386 15
  • شهریور 1386 15
  • مرداد 1386 19
  • تیر 1386 5
  • خرداد 1386 3
  • اردیبهشت 1386 12
  • فروردین 1386 29
  • اسفند 1385 6
  • بهمن 1385 19
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 26
  • آبان 1385 24
  • مهر 1385 28
  • شهریور 1385 57
  • مرداد 1385 56
  • تیر 1385 88
  • خرداد 1385 72
  • اردیبهشت 1385 60
  • فروردین 1385 97
  • اسفند 1384 71
  • بهمن 1384 80
  • دی 1384 57
  • آذر 1384 14
  • آبان 1384 14
  • مهر 1384 50
  • شهریور 1384 76
  • مرداد 1384 95
  • تیر 1384 54
  • خرداد 1384 87
  • اردیبهشت 1384 27
  • فروردین 1384 72
  • اسفند 1383 36
  • بهمن 1383 2

آمار : 876668 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • یادگار روزهای شیرین من ... سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 10:23
    برای آخرین بار می رفتم می رفتم تا دلش را پس دهم رفتم و هدیه اش را بردم کز خاطرم رود. بدو گفتم: اینم از دیدار آخر با رفتنش.با پس دادن هدیه اش گمان می کردم می توانم او را برای همیشه فراموش کنم اشتباه کردم. اشتباه او هنوز هم باقی ست چهره اش یک چشمه ی نورانی ست اشتباه کردم. اشتباه او هنوز بر وسعت چشمانم در دلم باقی ست آخر...
  • بغض ماه پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 13:07
  • اما... پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 10:02
    آموختم هرگز امید را از کسی نگیرم شاید امیدش تنها دارایی اش باشد اما ...
  • می نویسم تا نوشته شوم ... پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:55
    قلم را بر می دارم چیزی در خاطرم نیست فقط می نویسم تا نوشته باشم ... از تو شروع می کنم که از یک نگاه شروع شدی .... از تو و نگاه و چشمهای خیس و ورق های پاره پاره ستاره های زیبا و من و صد آه و ناله پنجره خسته و پاییز و مشرقی نو آسمان و دلتنگی من و یک راه چاره درد من و غربت شعر این راه بی پایان صدای مرده دستان من مرگ...
  • مدتهاست پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:53
    مرا می شناسی؟ من شعرهایم را برایت پست کردم با اینکه مدتهاست از یاد رفته ام .. اضطراب اولین دیدار مان را به خاطر می آوری؟ پس از گذشت سالها هنوز از مرور آن خاطرات آینه ها , سرخی صورتم را میفهمند .... و حالا من بزرگ شده ام می بینی!! بزرگ شده ام و هنوز طعم اولین نامه را که برایت نوشتم از یاد نبرده ام مرا به یاد بیاور .....
  • بی تو پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:49
    برای اخرین بار چشمهایم به تو خیره شد فریاد می زدم باچشمانم بمان! نرو! وقت برای رفتن زیاد است به خود آمدم و دیدم چشمانم به فضایی خالی مانده است بازهم توهم بازهم خیال بی تو شب وروزم خالی ازنفس های باداست بمان که با تو فقط با تو تمامی لحظاتم بهار است بی توهمه غریبه اند؛ همه همه همه.... ...
  • زیر بارون پنج‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:40
    زیر بارون راه نرفتی تابفهمی من چی میگم تو ندیدی اون نگاه رو تا بفهمی از کی میگم. چشمای اون زیر بارون سر پناه امن من بود سایه بون دنج پلکاش جای خوب گم شدن بود تنها شب مونده و بارون همه ی سهم من این بود تو پرنده بودی من سرو ریشه هام توی زمین بود اگه اون رو دیده بودی با من این شعر رو می خوندی رو به شب داد می کشیدی نازنین...
  • زندگی زیباست سه‌شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1386 10:34
    زندگی چون کودکی تنهاست: ساده وغمناک!، اشک سردی همچون مروارید میدود در جام چشمانش، میچکد بر خاک، سادگی در چهره اش پیداست! گاه یک لبخند میدمد در اسمان گونه هایش گرم، می شکوفد در بنا گوشش غنچه آزرم. گاه ابر تیره اندوه بر جبینش میگشد دامن سر فرو می اورد نا شاد، چون نهاهی نرمو نازک تن در گذار باد زندگی زیباست: ساده و...
  • قصّه ای روح انگیز یکشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1386 09:19
    من نیستم آنکه باید می بودم ، آنکه باید باشم من نیستم من من گرفتارم من اسیرم من خستم هیچ راهی نیست؟ راه زندگی بر من ، راه غصّه خواهی بیش نیست من نیستم من جادّه های آینده در خیالم دیریست کوچه های تاریکیست آه شقایق های وجودم : با گذشته زندم بشنو از من ، من نیستم من بشنو و هیچ نگو از من با محبّت با وجودی از عشق با قلم ها...
  • لحظه آغاز دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 12:45
    چه زیباست آن زمانی که عشق , معنایی یابد به وسعت ناگفته های روح ... خاطراتم را در جست و جوی لحظه آغاز ورق می زنم . لحظه آغاز ... ! شاید نگاهی که از بالای دیوار قلبم در پی یافتن همنفسی سرک می کشید , شاید ضربانی که در هر لحظه از ثانیه ها پیشی می گرفت , شاید زبانی که با دیدنت لمس می شد و پایی که از حرکت می ایستاد , شاید...
  • به پای که سوختی ای دل چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 19:28
    به امید روشنی سوختیم و غافل ماندیم از خاکستری که دیگران را از وسوسه روشنایی خواهد انداخت . اکنون آیا دلی برای سوختن و روحی برای روشن نمودن سراغ دارید ؟ کاش به قدر و حد همان روشنای سوختنمان قدر نهاده می شدیم و کاش قدر می نهادیم به سوختگانی که به خاطر روشنی دل ما سوختند . خاموشم... مثل هر شب ... مثل همیشه... و دیواری که...
  • خیلی خیلی تنهام.... شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 04:57
    یه روز بهم گفت: می خوام باهات دوست بشم اخه میدونی من اینجا خیلی تنهام بهش لبخند زدم و گفتم: اره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام یه روز دیگه بهم گفت: می خوام تا ابد باهات بمونم اخه میدونی من اینجا خیلی تنهام بهش لبخند زدم و گفتم: اره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور جایی که...
  • فقط پاشو ... شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 01:54
    هروقت دلت گرفت هروقت آسمون برات مثل همیشه آبی نبود هر وقت احساس کردی داری زیر بار مشکلات خورد میشی هروقت حس کردی دیگه به درد هیچ کاری نمیخوری هروقت حس کردی که خیلی بی مصرف و پوچی هروقت حس کردی خیلی تنها شدی ، به اون بالا نگاه کن . ته دلت با اون خلوت کن اونی که همیشه همراهته ولی تو نمی بینیش اونی که همیشه مراقبته ولی...
  • نشانی من شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1386 01:02
    من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربید مجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی از...
  • اشتباه کوچک جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1386 03:28
    چرا هیچکس نیست ؟ دلم سخت تنگ است شانه ای می خواهم و پناهی تمنای قلبی پاک دارم و سینه ای می خواهم ستبر نازنیم کجایی ؟ ایا خواهی آمد آیا باز می گردی ؟ ا مرا از یاد برده ای خوب من ٬چشم در راهت هستم ورا جستجو می کنم دلم بی قرار توست . آیا کسی هست ؟ آه ه ه ه کاش بودی کاش میتوانستی باشی کاش می خواستی باشی راستی چه شد...
  • ای شما .... جمعه 17 فروردین‌ماه سال 1386 02:57
    ای شما! شما که شعر گیجتان می کند هرگز شما پرنده ترسانی را به سینه فشرده اید؟ من سارها که از شاخه هایم می پرند بیمار می شوم اما شما شما از شیب ماه که پایین می آمدید انگورهای خانه ما رسیده بود پیراهنی دوخته بودم از تیکه های ابر خیس و سرد انارها را تند تند دانه می کردم پیش از غروب پیش از صدای پا پیش از صدای در اما شغال...
  • بدون شرح پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 22:29
  • خنده بی صدا پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 04:21
    خدایا سخته... خدایا... حالم از صدای خنده بهم میخوره. خنده ای که از روی بیخیالی باشه. خداا ... دلسوزی خنده داره؟ ناراحتی خنده داره؟ خدایا دیدن گریه دیگران خنده داره؟! تو هم داری بهم میخندی؟! خدایا... مسخرم نکن خودت توی سینه ام قلب گذاشتی خدایا... سخت است شنیدن حرفها حرفهایی که تو را در مقابل جان دادن جانداران به خنده...
  • خسته ام پنج‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1386 01:33
    خدایا چه غریب است درد بی کسی و چه تنهایم در این غربت که تو هم از من رویگردانی و اینک باز به سوی تو آمدم تا اندکی از درد درونم را برایت باز گویم و خدایا تو بهتر میدانی آنچه درونم است تنهایی و بی کسی ام را دیده ای دربه دری و آوارگی ام را و هزارو یک درد که بزرگترینش ناامیدی است خدایا همه را کنار گذاشته ام اما با ناامیدی...
  • آمده ام حرفی بزنم چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 05:42
    وقتی که عاشق شده اید نگویید: "خدا در قلب من جای دارد." بگویید: "من در قلب خدا جای دارم." آمده ام حرفی بزنم روحم مانند دوستی می ماند که در روز های سخت به من آرامش می بخشد و هنگامی که زندگی ام سرشاراز درد و رنج می شود دلداری ام می دهد. هر کس که با روح خود دوست نباشد دشمن مردم است. مرگ در انتظار کسی است که با خود در جنگ...
  • یکی زود تر چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 02:48
    چگونه بنویسم احساسی را که گنگ و نا آشنا در من ریشه دوانده شاخ و برگهایش ذهنم را در بر گرفته جانم را تسخیر و همه باورهایم رابه سایه هایی از وهم تبدیل کرده است. هیچ نمیدانم در کجای این راه بی نشان ایستاده ام یک نگاه به پشت سر یک نگاه به پیش رو نه اطمینانی به درستی راه آمده نه امیدی به ادامه راه مانده نه میتوان ماند نه...
  • دختر ی که هیچ کس و جز تو نداره سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 18:34
    باران نمی شوم که نگویی: با چه منتی خود را بر شیشه می کوبد تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم. ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و مرا در آسمان نگاه کنی... پنداشتی آتش عشقی که در دلم افروختی به نیستی خاموش می شود؟ پنداشتی خرمن هستی ام را به باد فنا داده ام که به جرقه ای خاکستر کنی؟ یا...
  • همچنان تنها سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 17:34
    بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند تارموی توست اما ریشه ی عمر من است بی اختیار می روم نمی دانم به کجا تنها می روم با قد مهای تنهایی چه هوایی ست دلم هوای تورا دارد نه هوای بارش نه هوای آسمان فقط هوای تو را دارد می دانی چه دردیست تنها در کوچه پس کوچه...
  • ایوان دل سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1386 01:02
    دیروز بود توی ایوان دلم نشسته بودم و روزها را ورق میزدم. دنبال چه می گشتم ؟ نمی دانم شاید دنبال خودم! انگار خودم را لا به لای این روز ها گم کرده ام! میان گیر و دار همین افکار بود که غروب آمد. آمده بود سری به ما بزند و برود سراغ روز را از من می گرفت مثل همیشه مغرب را نشانش دادم و گفتم: (( از آن طرف رفت , تند تر بروی به...
  • عشق انتظار دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 00:55
    مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود ! مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه به عادت آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست . پیوسته نو کردن خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن . تازگی ذات عشق است و طراوت بافت عشق چگونه می شود ؟ تازگی و طراوت را از...
  • آخرین ایستگاه عاشقیست...! یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 21:26
    دستی نیست تا نگاه خسته ام را نوازشی دهد. اینجا ،باران نمی بارد... فانوسهای شهر، خاموش و مُرده اند دست های مهربانی ،فقیرتر از من اند...! نامردمان عشق ندیده ، خنجر کشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم ! دلم می خواهد آنقدر بنویسم تا نفسهایم تمام شود. آنقدر دفترهای کهنه را سیاه کنم ، تا سَرَم ، فریاد کنند. می خواهم امشب ،...
  • فرشته مرگ یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 01:57
    آخرین راه رسیدن به آزادی شخصی آماده کردن خویش برای تشرف به مرگ است و پذیرفتن مرگ به عنوان استاد آنچه فرشته ی مرگ می تواند به ما بیاموزد این است که چگونه حقیقتاً زنده باشیم ما آگاه می شویم که هر لحظه ممکن است بمیریم فقط لحظه حاضر را برای زنده بودن در اختیار داریم « دون میگوئل روئیز »
  • آخرین نگاه یکشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1386 00:20
    می بینی سکوتم را! می بینی درماندگی ام را؟ می بینی نداشتنت چه بر سر فریاد خاموشم آورده است؟ می بینی دیگر رؤیای داشتنت هم نمی تواند تن لرزه های شبانه ام را آرام کند؟ می بینی هق هق ِ نگاهم چه سرد بر دیواره ی همیشه جاودانه ی نبودنت مشت می زند؟ می بینی؟ دیگر شانه هایم تاب تحمل خستگی هایم را ندارد دیگر حتی حسرت باران هم نمی...
  • من تنهاترین فریاد در اوج صدایم شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 05:09
    وقتی دلم به درد می اید و کسی نیست به حرفهایم گوش کند وقتی تمام غمهای عالم در دلم نشسته است وقتی احساس میکنم دردمندترین انسان عالمم وقتی تمام عزیزانم با من غریبه می شوند و کسی حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ نمی کند وقتی تمام عالم را قفس میبینم بی اختیار از کنار آنهایی که دوستشان دارم بی تفاوت میگذرم... من به نومیدی دیرینه...
  • سالهاست ... شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1386 02:27
    سالهاست که کور شده ایم قرن هاست کر گشته ایم حتی صدای تپش قلب خویش را از یاد برده ایم سالهاست که قلب را انکار کرده ایم و در سر زندگی میکنیم سالهاست که بودن را با ماندن اشتباه گرفته ایم اگرمی دانستم نگاهت زبان نگاهم را نمی فهمد هیچ گاه نگاهت نمی کردم اگر می دانستم روزی تو را از دست می دهم هیچ گاه به دستت نمی آوردم اگر...
  • 1609
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • صفحه 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 54