-
دختر تنهای شب
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 22:16
به که گویم غم این قصه ی ویرانی خویش غم شبهای سکوت و دل بارانی خویش گله از هیچ ندارم نکنم شکوه ازو که شدم بنده ی پا بسته و سودایی خویش به کدامین گنه این گونه مجازات شدم همه دم بنالم و سوزم زپشیمانی خویش من از این پس شده ام راوی و گویم همه شب غزل چشم تو و قصه ی نادانی خویش امشب هم آرزوی تو را دارم و تو باز خفته ای و باز...
-
بغض بی صدا
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 03:59
من خسته ام ، خسته خسته و سرگردان ، تنها و بی کس گوشه اتاق تاریکم نشسته ام ، مثل هرشب تنها همدمم را در آغوش کشیده ام . او کیست ؟ دو زانوی من .... آری من دو زانوی خویش را در آغوش کشیده ام و او را میفشارم تا حس سفر در دلم همیشه تازه بماند . آری دو زانوی من همیشه مرا در یافتن عشق و حقیقت همراهی کردند ، اما هیچگاه آن را...
-
چقدر بد ...
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 16:58
به نام خدایی که می داند بنده اویم حال آنکه من فراموش کرده ام او خدای من است ... به نام خدایی که بی نیاز از من است و مرا به سوی خویش می خواند حال آنکه من محتاج اویم و هرگز صدایش نمی کنم ... به نام خدایی که نخوانده اجابتم می کند حال آنکه او بارها مرا خوانده و دعوتش را بی پاسخ گذاشته ام ... به نام خدایی که با من آنچنان...
-
در من کسی خاموش می گرید
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 02:04
تنگ غروب است در خانه شمعی است و چراغی یا صدایی نیست اما در من کسی می گرید اینجا ساعت به تابوت سیاهش خفته گویی قلب زمان ایستاده از کار از قاب عکسی چشمهای آشنایی روی دیوار دارد به روی من نظر اما چه بیمار در آسمان تیره یک چابک پرستو با پنجه های باد وحشی در ستیز است باران نمی بارد ولی ابری شناور با بادهای خوب من پا در...
-
به خاطر کی زنده ای؟
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 03:22
پرسید: " به خاطر کی زنده ای؟ " با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم: "به خاطر تو" با یک بغض غمگین بهش گفتم: "به خاطر هیچ کس" پرسید: " پس به خاطر چی زنده ای؟ " بازم با اینکه دلم داد می زد: "به خاطر دل تو" در حالی که اشک امونم را بریده بود گفتم: "به خاطر هیچ چیز" پرسیدم: "تو به خاطر کی زنده ای؟" اشک تو دوتا چشم...
-
بانوی خاموش
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 01:04
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد دیشب به یادت دریای دل واپسی هایم را غزل غزل گریستم. اینک اکنده از بغضی ناشکفته با دلتنگی هایم شعر می سرایم. تو در چشمان مهتابی کدامین...
-
ای نهایت مهربانی....
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 23:34
کنج اتاقم افسرده و مغموم نشسته ام دفتر ذهنم را آرام آرام ورق می زنم... صفحه اول: نشاط، شور و بی خیالی ... صفحه دوم: تلاش، سعی و پشتکا ر صفحه سوم: احساسی غریب، محبت و یا شاید عشق به اینجا که می رسم انگار دیگر ذهنم را یارای پیش رفتن نیست، به اینجا که می رسم در مغزم تابلوی عبور ممنوع نمایان می شود و در دلم.... چه تضادی...
-
بانوی شب
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 00:52
قلم را بر می دارم چیزی در خاطرم نیست فقط می نویسم تا نوشته باشم ... از تو شروع می کنم که از یک نگاه شروع شدی .... از تو و نگاه و چشمهای خیس و ورق های پاره پاره ستاره های زیبا و من و صد آه و ناله پنجره خسته و پاییز و مشرقی نو آسمان و دلتنگی من و یک راه چاره درد من و غربت شعر این راه بی پایان صدای مرده دستان من مرگ...
-
فریاد خاموش
پنجشنبه 2 فروردینماه سال 1386 23:07
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم : من تنها نیستم تنها ٬ منتظرم . تنها . . . . . . کسی که من دوسش داشتم رفت پس منم لحظه تحویل سال یه خط واسش دعا میکنم ... بی اشک هم می توان پرواز کرد تا سرزمین نقره ای باور یک عشق بی صدا هم می توان فریادی به بلندای دوستت دارم ها سر داد بدون نگاه هم می شود...
-
چگونه فراموشت کنم
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 23:03
بیشتر از انچه باور کنی قلبم را شکسته اند ولی تو به من نه خیانت کردی نه قلبم را شکستی تو جگرم را آتش زدی زبانم می گوید به امید روزی که روزگارت تیره تر از پر کلاغ تلخ تر از غروب وغمگین تر از دم جدایی باشد اما دلم می گوید: به امید روزی که آشیانت بالاتر از آشیانه عقاب چشم انداز نگاهتزیباتر از بهشت و صد هزار پری کنیزت...
-
نوروز جشن ایرانیان
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 13:01
نوروز جشن ایرانیان از روزگاران کهن پر شکوه ترین جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است که روایت های تاریخ درباره پیدایش آن بسیار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردین یا « فرودگان » است که یاد آور اجداد و نیاکان ما بود و چنان می پنداشتند که در پنج شب ، ارواح پاک مردگان ، برای دیدار وضع زندگی و احوال بازماندگان...
-
مهتاب شبهای رویائی من
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 12:34
مهتاب شبهای رویائی من شبهای تارو بی پایان مرا با کلامت و وجودت روشنی بخشیدی واینک رو به افول گذارده ای . زندگی من بدون وجود تو فقط یک سراب است سراب ... من هرگزتحمل شنیدن نوای جدائی را ندارم . به خدا سوگندت میدهم که اگر عزم جدائی کردی این را هرچه سریعتر آشکار کن تا شاید بتوانم در دل خود را التیام بخشم مگذار چون یوسف...
-
کاش
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 09:40
کاش منو میدیدی کاش صدامو میشنیدی کاش میتونستم بگم که چقدر دوستت دارم بگم که تا دنیا دنیاست فقط من تورو دارم چقدر سخته نتونی حرف دلتو بزنی چقدر سخته چشمی نبینتن و گوشی صداتو نشنوه کسی میدونه چند جفت گوش و چشم تو دنیا هست آخه این بی انصافی نیست که حتی یک جفت از اونا نه منو ببینه نه منو بشنوه ؟ . . . هر چه از الفبای تو...
-
می خواهم بمیرم...
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1385 16:27
می خواهم بمیرم نه اینکه قلبم ار کار بایستد و تنم سرد شود و با خاک یکسان شوم می خواهم بمیرم نه اینکه هیچ صدایی به گوشم نرسد و هیچ خورشیدی بر من نتابد و از دیدن ماه و ستارگان کور باشم می خواهم به مرگی کاملاً غیر عادی بمیرم مرگی شبیه بخار شدن اب روییدن دانه غروب خورشید ابری شدن اسمان می خواهم نیست شوم تا در دنیای دیگری...
-
فراموش
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 02:52
با خود عهد کردم که فراموشت کنم نفسهایم را در سینه حبس کردم پرده ای سیاه به یادت آویختم زندگی را فراموش کردم شاید فراموشت کنم ... خاطراتت را آتش زدم به عشق نفرین کردم رویایت را ناباورانه به دورترها ریختم تا آسمان کابوسها پرواز کردم شاید فراموشت کنم اما نشد
-
جشن تولد دوسالگی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1385 20:18
متن پیام 85/11/29 فرستنده : آرش فراست تاریخ : 85/11/29 0:48 موضوع : جشن تولد دوسالگی سلام سوفیا شاید خودتم ندونی ولی امروز سالروز تاسیس وبلاگت بود . خیلی زیبا و احساسی بود واقعا باید همش و خوند چرا نگفته بودی که وبلاگت قشنگه . خیلی خوندم و استفاده کردم آدمو به یه فضای دیگه میبره . بهت تبریک میگم و برات بهترین آرزوها...
-
کره زمین در پایان سال 2006
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1385 02:09
کره زمین در پایان سال 2006 آمارهاى زیر وضعیت کره زمین را در پایان سال 2006 نشان میدهند. آمارهایى که حتماً براى شما هم جالب هستند: جمعیت 57 ٪ آسیایی 21 ٪ اروپایى 14 ٪ آمریکایى (شمالى و جنوبی) 8 ٪ آفریقایى جنسیت 52 ٪ زن 48 ٪ مرد مردمشناسى ٧٠ ٪ رنگین پوست ٣٠ ٪ قفقازى ریخت وضعیت جنسى ٨٩ ٪ ناهمجنسگرا ١١ ٪ همجنسگرا در...
-
روز عشق مبارک عشق من
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1385 00:43
با تو هستم تویی که رویت را از من بر میگردانی به چشمانم نگاه کن اشکهایم هنوز خشک نشده اند از چه میترسی ٬من گناهت را بخشیده ام هنوز آنقدر عاشقت هستم که هیچ کینه ای از تو به دل ندارم تو را به خدا سپرده ام نه نگران نباش نفرینت نمی کنم برایت دعا ی خیر میکنم دعا میکنم که خدا هم ترا ببخشد وتنهایت نگذارد دوست ندارم تو هم مثل...
-
ماه تنهای شب
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 21:53
سنگ قبرم را نمی سازد کسی مانده ام درکوچه های بی کسی بهترین دوستم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد! گفتگوی خدا با موسی ای موسی به آل عمران بگو: هنگامی که بنده ام با من سخن می گوید آنچنان به وی گوش می دهم که گویی بنده ء دیگری ندارم افسوس ..... بنده ام آنچنان با دیگران سخن می گوید که گویی همه خدای وی هستند جز من !...
-
می نویسم که من همان جزیره متروک ام
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 14:37
آرزوهایم زیر انبوهی از خاکستر هنوز نفس می کشند... هنوز شعله ورند... نسیم مهربانی تو کی می وزد؟؟ چه کردی با من؟ میخواهم بنویسم ... اما از چه؟ از کی؟ و برای چی؟ وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست ... اما برای شنیدن چه کلامی؟ می خواهم بنویسم ... از تو .. از این نیامدن و قصد رفتن کردنت .. می خواهم بنویسم اما دستهایم می...
-
دختر تنهای شب
شنبه 28 بهمنماه سال 1385 23:30
شاید باور نکردی آن زمان که گفتم می روم برای ابد رفتم... هیج گاه جدی نگرفتی که صبح گاهی خواهد آمد که خواهم رفت.... آخرین وداعم را دیدی اما باز سکوت کردی... تنها گفتی کاش امشب بمیرم... و من در گرداب خاطراتم به تو فهماندم که سخنت پوچ است... مرگ تو با رفتن من فرا نمی رسد و این چه زیباست! و اکنون دیر زمانی است که من رفته...
-
روزی فقط احساسم کنی نه بیابیم و نه ببینیم فقط باورم کنی....
شنبه 28 بهمنماه سال 1385 00:39
می زند نبض دلم می رود پای تو دور بغض دارد به تنم می پیچد جنس دریا شده ام غرق اشکی که فرو می ریزد از دو چشمان ترم کاش لرزش دستان مرا می دیدی کاش عشق مرا از نفسم می خواندی لحظه رفتن تو لحظه مردن احساس من است عشق هر لحظه مرا می خواند باید از شهر دلم کوچ کنم از تو خالی شده ام می وزد در سر من فکر عبور می روم خاک دلم را به...
-
HAPPY VALENTAIN
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 02:15
happy valentain سمبلهای ولنتاین شامل موارد زیر میباشد 1. شکل یک قلب ساده و یا تیر خورده 2. کیوپید (CUPID) : شکل یک کودک برهنه ،فربه وکه تیر و کمان با خود حمل می کند . این کودک شیطان با لبخندی موذیانه چنانچه یکی از تیر های خود را به قلب فردی اصابت کند وی فورا عاشق می شود . کیوپید در واقع پسر ونوس الهه عشق و زیبایی در...
-
عشق من روزت مبارک
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 00:34
آنگاه که دوتنها در حمایت از هم قیام کنند عشقی راستین پدید خواهد آمد... در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است! جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی ! این روز "سپندار...
-
در امتداد کدامین حلقه گمشده زمان من و او ما می شویم ؟
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 16:58
در اتاقم لب این پنجره ساکت کور - که بخارغم تنهایی من بر دل شیشه ای اش بنشسته - این چراغ روی میز ناله ها می کشد از عمق وجود پر طنین، پر نور و صدایش کم نور می رسد تا گوش برگ کاغذم ! در اتاقم ، این اتاق سوت و کور نیست آوایی به جز فریاد نور پلک هایم هم دگر لب نمی جنبانند وای من ! آیا در این ماتم کده جز صدای ساکت این نور...
-
تنهای تنهام تنها تر از هر کسی تویه این کره خاکی....
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 22:13
توی آسمون دنیا هرکسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره واسه من تنهایی درده،درده هیچکس و نداشتن هرگل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن دیگه باور کردم این بار که باید تنها بمونم تا دم لحظه مردن شعرتنهایی بخونم ..... آرین امروز دلم می خواست گریه کنم ولی یه چیزی که نمی دونم اسمش رو باید چی گذاشت و اصلا برای چی...
-
دختری که هیچ کس و جز تو نداره ...
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 13:08
می نویسم... می نویسم از مرگ پادشه غم و جادوگر پیر از زمزمه ی باران، از رود و از نیروی چسبناک میان گل و گلدان ... می نویسم که چگونه ابر می گرید و خاطره چگونه می ماند. می نویسم که چگونه لحظه ها شکل می گیرند. از احساس می نویسم که چگونه بال و پر می گیرد. خواهم نوشت چگونه با تمام وجودم در اقیانوس چشمانت پارو زدم تا به...
-
پرنده ی کوچک قلبم ...
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1385 12:31
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد . . . روزی گل به پروانه گفت: تنهایم نگذار پروانه گفت : نمیذارم تنها بمونی تا ابد در کنارت خواهم بود امروز اون گل تنهاتر از قبل شده و پروانه دیگر توان پرواز ندارد بالهایش از غم گل شکسته پروانه از غم گل خواهد مرد . . . من پری کوچکی را می شناسم که در...
-
باز هم یک فنجان قهوه و فال قهوه و حرف از رفتن تو ...
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 01:53
باز هم یک فنجان قهوه و فال قهوه و حرف از رفتن تو ... باز هم تنهایی ... گیج و گنگ در شعر و کتاب باز هم مست رفتن تو ... حرف های تو... دیگر چه سود این زندگی لعنتی ... دیگر چه سود بی تو بودن در این وادی بودن که درونش فقط غم و اندوه است و یک فنجان قهوه... نه خوشی هست ... نه شادی ... اشک هست با یک فنجان قهوه ... یک وبلاگ...
-
جیغ
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1385 23:48
جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ این وبلاگ مخاطب خاصی نداره لطفا کسی به خودش بر داشت نکنه از ایمل های عاشقانه ـ عارفانه ـ توهین و تهدید آمیز ... همه کسانی که لطف داشتند ... ممنونم جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ