خانه عناوین مطالب تماس با من

تنها برای تو می نویسم

تنها برای تو می نویسم

درباره من

1-سلام ، من نه فرشته ام و نه از جنس آسمون ، و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده ، من فقط یه آدمم ، یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه و گاهی هم زیادی مغرور ، آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه و با همه زلال باشه ! اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !! کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده که حرف همو بفهمیم ، به یه چیز بخندیم، به یه چیز اشک بریزیم، و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلاممون باشه . به همون خدای آسمونا اینا شعر نیست شعار نیست لااقل برای من نیست اینا از عمق وجود م بلند میشه بس که دیوار دلم کوتاه اس،هرکه از کوچه تنهایی ما میگذرد،به هوای هوسی هم که شده،سرکی میکشد و میگذرد . . . 2- در مورد وبلاگم ... به یادگار برای کسی که نه! برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم تا یادم نرود آنچه که بودم. چیزی نیست جز دل نوشت های من. صفحات وبلاگم چیزی شبیه لایه های درونی روحی و شخصیتی من است ٬ از همان لایه های پنهانی که ۱۰۰ سال یکبار میل به بروزشان در جایی غیر از اینجا میکنم! شاید اگر شخصی که مرا از نزدیک دیده وبه ظاهر می شناسد یکی از نوشته هایم را مقابلم بلند بلند بخواند و سوال پیچم کند من همزمان بلند بلند بخندم و همه چیز را انکار کنم! و بپرسم این مزخرفات را چه کسی نوشته! 3-در مورد تولدم... متولد 56/02/14 هستم از 26 سالگی شروع به نوشتن کردم و دوست ندارم ویرایش کنم زن زیبائی نیستم موهائی دارم سیاه که فقط تا زیر گردنم می‌‌آید و نه شب را به یادت می‌‌آورد نه ابریشم نه سکوتِ شاعرانه نه حتی خیال یک خوابِ آرام پوستِ گندمی دارم که نه به گندم میماند نه کویر و چشم هائی‌ که گاهی‌ سیاه میزند گاهی‌ قهوه ای دست‌هایم دست هایم مهربانند و هر از گاهی‌ برایِ تو به یادِ تو به عشقِ تو شعر می‌‌نویسند مرا همینطور ساده دوست داشته باش... . . ۳- در مورد تو ... این منم که تو را می خوانم نه پری قصه هستم در آفاق داستان و نه قاصدکی در یک قدمی تو کسی که همواره به یاد توست سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم برای کفتران چاهی دانه می ریزم و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند که تو مهربانترین مهربانی پس آرام و گرم می نویسم دوستت دارم ۴- حرف دل ... زمانی کودکی را فهمیدیم که بزرگ شده بودیم ××× و حرف را زمانی درک کردیم که جز دروغ چیز دیگری برای گفتن نداشتیم ... ادامه...

پیوندها

  • بانوی ماه تنها
  • شب تولدمن
  • .dadashreza.
  • .....عشق آتشین.....
  • عشــــــــــــــــــــــق آسمانـی مــــــن
  • هم زبون تنهایی ها
  • داستانک
  • پسرک تنها
  • ۞ مجله دوستی ۞
  • !خاطرات و خطرات
  • http://www.lostlord.com/
  • http://www.hermionejoon.persianblog.com/
  • تردید
  • http://ebham.blogfa.com
  • من و هزار تو
  • http://khodkar.blogsky.com/
  • تیکه سنگ
  • با نمک
  • http://www.doroghcity.blogsky.com/
  • ذهن بیمار
  • گوسبندانه
  • این حرفا رو فقط باید نوشت
  • خزونه
  • یـاس سفیـد
  • دیگه نمیخوام بنویسم
  • http://cartoons.blogsky.com/
  • صخره
  • روزهایم برفی است
  • موزیک
  • داستانهای غیرحرفه ای
  • رویای شیرین
  • زیباترین آرزوها کدوماست ؟
  • بهترین دانلودها
  • غریبه آشنا
  • arxanet
  • گلهای داودی
  • فقط کمی برای خودم
  • شهر ارواح
  • آموزش کامپیوتر وترفندهای موبایل
  • عاشق دل شکسته
  • دل آرام
  • یاس رازقی
  • .:Friends:.
  • عشقولانه
  • Painkiller
  • انجمن جامعه‌شناسی تهران
  • prince
  • پرنده های قفسی
  • تو خالی
  • چای پر رنگ
  • به جک دونی خوش اومدین
  • خوش آمدید
  • بازی روح
  • حرفهای یک کمی تازه
  • یکی دیگه
  • سپیده صبح
  • حرف دل
  • ستاره تنها
  • اینترمیلان
  • تنها بی تو
  • من و هزار تو
  • تنهای تنها
  • سکوی قرمز
  • http://guilty.blogsky.com/
  • بهزاد منفرد
  • شنگل
  • من و بارون
  • یادداشت های یک دلقــــک
  • کتاب داستان
  • معرفی سایت های ایرانی
  • بارانک
  • دنیای کوچیک یه دیوونه
  • دریچه
  • آدینه بوک
  • هیئت چشم انتظاران (حرم آقا زید ابن علی)
  • حضرت عشق
  • با دست های عاشقت، آنجا، مرا مزاری بنا کن
  • http://sunset.blogsky.com/
  • بیکار بودم امدم وبلاگ زدم
  • نوشته های یک روح تنها
  • اوهام
  • حوصله ام سر رفت
  • فکر و قلب
  • منم میتونم برای تو بنویسم
  • کرگدنها هم عاشق میشوند
  • یک دقیقه برای خودم!!...
  • arash
  • پرچین
  • ساحر
  • برنامه نویسی
  • یاس وحشی
  • آخرین آرزو
  • دختر شب
  • روزهای بارانی
  • لحظه های دیوانگی
  • عشق طلایی
  • غریبه آشنا
  • پسری در راه...
  • تمام نوشته هام
  • سازوآواز
  • خواب سیاه
  • نوشته های چند گیلاس
  • اسپرمی مجهول و عوضــی
  • اگه بخوای دریا رو بیاری رو کاغذ...
  • هیچ چیز
  • تنها برای تو می نویسم
  • ۞ به انتظار دیدنت ...........
  • رویای زندگی من
  • یادی از من و دوستــــــــــــــــــام
  • پرواز را دریاب پرنده رفتنی ست ...
  • روزنوشت دل تنگم
  • عـــطر خاکـــستـری هــوا
  • وبلاگ رسمی انجمن زن ذلیلان جوان
  • انفرادی !!!!
  • کلبه مهربونی
  • در دست های من واژه ای ست
  • دلسوخته
  • سیاهپوش عشق
  • عرفان مولانا
  • روز های زندگی
  • دریای آرام دل
  • فریاد از سکوت
  • سبک جدیدی از زندگی
  • باران ببار جرعه نابی به کام عشق
  • سکوت اسمان
  • ::. بغض شکسته .::
  • mohammad ali khodaparast
  • سحرنزدیک است
  • گلچین دانش
  • آلبوم عکس
  • ایکاروس
  • آموزش علم رباتیک
  • اهل هوا
  • باغ داستان
  • عشق یعنی ۰۰۰
  • Să㍍ăňħăïĕ
  • پلگافه
  • !!!!!!!!!!!!!!شوخی!!!!!!!!!!!!!!
  • :.*.:. کوچه ی بن بست و دختری با لبخند صورتی .:.*.:.
  • برنامه نویس
  • خاطرات یک کلاهزرد
  • دایره المعارف بی نزاکتی
  • فتو بلاگ نور
  • سحر
  • .::شیاطین سرخ پوش...Red Devils ::.
  • جمعه شبها بی قرارم
  • رز صحرا
  • شکوفه یاس
  • نوشته های من خودم و مسعود
  • آنتی گون
  • نوپا
  • آرام دل ۰۰۰
  • قصه شهر سکوت
  • قصه شهر سکوت...
  • شخص ثالث
  • (( ای کاش سرنوشت اشتباه می نوشت ))
  • میعاد گاه عشق
  • یه کوچولو حرف
  • Adiabatic
  • آدمها رو عشقشون پا میذارن آدمها آدمو تنها میذارن
  • ناهه ودکتر ژیواگو
  • سوشیانت
  • تو مرام ما نه نفرین جایی داره نه دروغ
  • یادداشتهای پراکنده ای یک مهاجر
  • *::::: کی میدونه عشق یعنی چی :::::*
  • چرا کسی نمی زاره من چشاشو در آرم
  • e30(اسی)
  • من تو عشق(هفته آخر)
  • پالیز
  • بوالفضول الشعرا
  • لحظه های هستی ام
  • لحظه های ناب و حقیقی(موبایل و ارتباطات)
  • تپشی مجروه
  • سیاورشن
  • نشریه خصوصی مهدی جمالیان
  • پرستوی مهاجر
  • خنده بازار
  • مجموعه مقالات محمد افقری
  • دل سوخته
  • انجمن سینمای جوانان ایران
  • دختر پسرا
  • کد آهنگ برای وبلاگ
  • http://www.lirya.mihanblog.com/
  • زنجیر عشق
  • در آغوشم خواهی ماند
  • قرمـــــــــــــــــــــــــــــــز
  • نغمه
  • عا شق ترین عاشق
  • MAX PAYNE
  • سیاه نامه
  • گرگ بارون دیده
  • آهوی زیبای من
  • thinkandheart
  • چشمان افسون
  • ...بـا خـاطـرات خـمیـده
  • دختر سرزمین باران
  • آماتور ها خوشبختانه به بهشت نمی روند
  • عشق و حال ( نوشین گلم )
  • آنجلینا (عشق من)
  • حرفهای مانده در دل (هومن)
  • نسرین جونم
  • از همه چیز و همه کس
  • تنها ترین گناه
  • عشق صدای فاصله هاست
  • .:: قهرمان فراموش شده ::.

دسته‌ها

  • دل نوشته 112
  • بدون شرح 18

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • چهل سالگی...
  • زنها اینگونه میمیرند...
  • تقدیم به تمام پدران مهربون...
  • ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ...
  • .
  • ...
  • [ بدون عنوان ]
  • مادرها هر گز نمی میرند ...
  • سال نو مبارک ...
  • تنها سهم او...

بایگانی

  • خرداد 1396 1
  • اردیبهشت 1396 1
  • اردیبهشت 1395 1
  • شهریور 1393 1
  • تیر 1393 1
  • خرداد 1393 1
  • اردیبهشت 1393 1
  • فروردین 1393 2
  • بهمن 1392 1
  • دی 1392 2
  • آذر 1392 3
  • مهر 1392 3
  • شهریور 1392 1
  • خرداد 1392 1
  • فروردین 1392 1
  • اسفند 1391 4
  • بهمن 1391 1
  • دی 1391 3
  • آذر 1391 1
  • آبان 1391 7
  • مهر 1391 3
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 8
  • تیر 1391 20
  • خرداد 1391 4
  • اردیبهشت 1391 2
  • فروردین 1391 3
  • اسفند 1390 2
  • بهمن 1390 11
  • دی 1390 10
  • آذر 1390 2
  • آبان 1390 4
  • مهر 1390 7
  • شهریور 1390 1
  • مرداد 1390 1
  • تیر 1390 1
  • خرداد 1390 3
  • فروردین 1390 1
  • دی 1389 5
  • مهر 1389 2
  • شهریور 1389 1
  • تیر 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • اردیبهشت 1389 2
  • فروردین 1389 3
  • بهمن 1388 2
  • دی 1388 7
  • آذر 1388 6
  • آبان 1388 1
  • مهر 1388 1
  • شهریور 1388 4
  • مرداد 1388 6
  • تیر 1388 2
  • خرداد 1388 2
  • اردیبهشت 1388 4
  • فروردین 1388 13
  • بهمن 1387 1
  • دی 1387 4
  • آبان 1387 5
  • مرداد 1387 4
  • خرداد 1387 5
  • اردیبهشت 1387 4
  • فروردین 1387 1
  • اسفند 1386 1
  • بهمن 1386 2
  • دی 1386 7
  • آذر 1386 6
  • آبان 1386 16
  • مهر 1386 15
  • شهریور 1386 15
  • مرداد 1386 19
  • تیر 1386 5
  • خرداد 1386 3
  • اردیبهشت 1386 12
  • فروردین 1386 29
  • اسفند 1385 6
  • بهمن 1385 19
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 26
  • آبان 1385 24
  • مهر 1385 28
  • شهریور 1385 57
  • مرداد 1385 56
  • تیر 1385 88
  • خرداد 1385 72
  • اردیبهشت 1385 60
  • فروردین 1385 97
  • اسفند 1384 71
  • بهمن 1384 80
  • دی 1384 57
  • آذر 1384 14
  • آبان 1384 14
  • مهر 1384 50
  • شهریور 1384 76
  • مرداد 1384 95
  • تیر 1384 54
  • خرداد 1384 87
  • اردیبهشت 1384 27
  • فروردین 1384 72
  • اسفند 1383 36
  • بهمن 1383 2

آمار : 876728 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • عشق دروغ !!! سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 02:02
    رفته بودیم که دورازانظاردیگران ، ساعتی با سرگردانی یک عشق بی پناه ، زیرروشنایی مات ماه گردش کنیم ... آسمان کاملا ً صاف بود . معهذا ، پاره ای ابرسیاه ، صورت نازنین ماه را ، درسیاهی خود ناپدید می کرد... گفتم :آسمان به این صافی ، معلوم نیست این قطعه ابرسیاه ، ازگریبان ماچه می خواهد ؟... اشاره به ابر کرد ، آهی کشید وگفت...
  • « نه ،باران نمی آید ، سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 00:04
    « نه ،باران نمی آید ، گوشه ی خانه نشسته ام وچتری را باز کرده ودسته اش راکه به عصای وارونه می ماند دردستانم می چرخانم . دیوانه نشده ام ، همیشه زندگی مرا به بازی می گیرد بگذار برای چند لحظه هم من زندگی را به بازی بگیرم ! چتر بالای سرم نیست آن را روبه روی خود گرفته وازداخل به ابرهای سفید ورنگ آبی اش که مثل آسمان است،...
  • شعر: فریدون مشیری دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 16:30
    تو ای دلبر که پرسی حال مارا، که می گوید یاد آشنا کن؟ مرا درمانده حسرت چه خواهی؟ که می گوید دردم را دوا کن؟ چو از احوال زارم یاد کردی دوباره دست مرگ از من رها شد رها کن دامنم را تا بمیرم که جانم خسته زین رنج و بلا شد نمی دیدی دلم دیوانه توست؟ نپرسیدی چرا حال دلم را؟ به درگاه تو زاری ها نکردم؟ چرا پس حل نکردی مشکلم را؟...
  • تا کدوم ستاره دنباله تو باشم اخه دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 02:26
    تا کدوم ستاره دنبال تو باشم تا کجا بی خبر از حال تو باشم مگه میشه از تو دل برید و دل کند بگو می خوام تا ابد مال تو باشم از کسی نیس که نشونی تو نگیرم به تو روزی میرسم من که بمیرم هنوزم جای دو دستات خالی مونده تا قیامت توی دستای حقیرم خاک هر جاده نشسته روی دوشم کی میاد روزی که با تو روبرو شم من که از اول قصه گفته بودم...
  • وقتی... دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 02:23
    وقتی چشمات دیگه اشکی برای ریختن نداشته باشه وقتی دیگه قدرت فریاد زدنم نداشته باشی..... وقتی دیگه هر چی دل تنگت خواسته باشه گفته باشی وقتی دفتر و قلم هم تنهات گذاشته باشن...... وقتی از درون تمام وجودت یخ بزنه..... وقتی چشم از دنیا می بندی و آرزوی مرگ می کنی... .وقتی احساس‌‌‌‌‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌‌کنی احساس می کنی هیچ کس تو را...
  • احساس من دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 02:20
    ای پناه قلبهای بی پناه ، ای امید آسمان های غریب ای به رنگ اشک های گرم شمع ، ای چنان لبخند میخک ها نجیب ای دوای درد دلهای اسیر، ای نگاهت مرهم زخم بهار ای عبور تو غروب آرزو ، ای ز شبنم های رویا یادگار کوچه دل با تو زیبا میشود ، تو شفا بخش نگاه عاشقی مهربانی نازنینی مثل عشق ، با تمام شاپرک ها صادقی چشم هایت مثل یک رنگین...
  • صدایی نیست کسی نیست آشنایی نیست . دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 02:14
    و در این برهوت همنوایی نیست . نگاه دور دست تو بکاری نمی آید . اینجا فقط شن باد است که میماند خاک است که میماند و گرماست که تمامیت نفسگین زندگیم را میسوزاند . اینجا تو نیستی که به فریاد برسی . اینجا فریاد رسی هم نیست . اینجا من هستم و این همه راه نرفته که افسوس گامهایم به دامان بلندشان نمیرسد . اینجا نام هر کسی رویاست...
  • درختم ،‌سنگم ، ستاره ام ، دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 01:59
    دیگر سپید را سیاه کردن برایم عین خطر کردن شده است . انگار از سالیان دراز است که من انتظار لحظه ای را می کشم که نفس حبس شده ای را بیرون دهم ! قفس را به راستی تجربه کردم و پرواز را ذهنم از یاد برد .... مدتهای مدید است که من از قفس می گویم .... خوب می دانم ... من مسافر بیابان بی پایانی هستم که جاده را نشناخته مقصد را گم...
  • می میرم برات.... دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 01:44
    می میرم برات.... نمی دونستی می میرم بی تو!بدون چشات رفتی ازبرم, نمی دونستی دلم بسته به سازصدات آرزومه که نمی دونستی که من می میرم برات می میرم برات عاشقم هنوز! نمی خواستی که بمونی تا بسوزی به سازه دلم میگی من میرم, نمی خواستی بری تا فرداها یاره خوشگلم برو راهی نیست تا فرداها رها کن دلم رها کن دلم سفرت بخیر,اگر میری از...
  • ورق زدم... دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 01:39
    داستان بودنت وحضورت درذهن مخدوشم درحال ورق خوردن است ودرصفحات آن نشانه هایی ازصورت تو،مهربان رامی یابم... با من از خلوت خویش سخن بگو... به من بگو رازواسرارتوچیست که آن را پشت سرت نگاه داشته ای؟؟ درماورای بودنت،چه چیزرا صرف می کنی؟نمی دانم... بااینکه می خواهم که بدانم، اما هنوز نمی دانم!! آیا می توانی باورکنی که...
  • عشق یعنی یک فروغ بی زوال دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 01:25
    عشق یعنی یک سلام بی جواب عشق یعنی حسرت تشنه به آب عشق یعنی یک شب پر رمز و راز عشق یعنی کوله باری از نیاز عشق یعنی چشمه آب زلال عشق یعنی یک فروغ بی زوال عشق یعنی در شب در ماندگی خسته از این روزگار بندگی معنی عشق و دل و دلدادگی در کتاب قصه ای از بچگی در میان لحظه های خستگی عقل را شالوده بود این زندگی تا که یک شب ، پیغام...
  • نگاه به تو فهمیدن خود خود خداست دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 01:05
    با یه کاغذ سفید هر کاری میشه کرد، مثلاًمیشه یه هواپیمای کاغذی ساخت برای پرواز یا زیر یکی از پایه های میزی گذاشت که ازسه تای بقیه کوتاهتره، و یا میشه روش شعر نوشت که همیشه عمرش از بقیه کوتاهتر... روی یه کاغذ سفید هرچیزی میشه نوشت غیر تو، برای توصیف زیبایی تو پیدا کردن تشبیه و حتی چیزایی که حتی سعی میکنن کمی شبیه تو...
  • روزی به تو خواهم گفت دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 00:43
    روزی به تو خواهم گفت ازغربتم روزی که با ریزش برگها خزان زندگی من آغاز شد، آن روز که آفتاب گردان وجودم به سوی خورشید دلت را آرزو می کرد . آن روز که ابرهای سیاه وسفید سراسرآسمان چشمانم را فرا گرفته بود وباران غم ازگوشه ی آن به کویر سرد گونه های استخوانیم فرو ریخت آن روزهمه چیزرا در یک نگاه به تو خواهم گفت، آن گاه که...
  • قلبم یخ کرده ... مغزم قفل کرده .... چیزی که دلم بخواد دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 00:40
    قلبم یخ کرده ... مغزم قفل کرده .... چیزی که دلم بخواد و در موردش بنویسم گم شده .... از عشق بگم .... از انتظار... از درد جدایی .... از نارفیقی ... از بی وفایی .... نمی دونم .... نمی دونم ... هیچ کدوم از اینا ارومم نمی کنه .. دیگه هیچ کدوم از اینا برام معنی نداره .... اصلا چه فایده داشت این نوشتنها و گفتن ها .. اینهمه...
  • تجلیت عشق دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 00:32
    احساس می کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم... وصیت می کنم وقتی که جانم را بر کف دست گذاشته ام و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم... تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا ، به کسی احتیاج ندارم و حتی گاه گاهی از خدای...
  • تو نبودی یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 23:48
    تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم.... تو نبودی و در نهان جانه دلم جایت خالی بود....... تو نبودی و باز به تو وفادار بودم........ تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم...... و تو آمدی.از دوردستها...... از سرزمین عشق...... تو مرا با عشق آشنا کردی..... با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم........ تو مفهوم عاشق...
  • از خدا خواستم شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 23:48
    از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد ، خدا گفت : نه ! رها کردن کار توست ، تو باید از آن ها دست بکشی . از خدا خواستم تا کودک معلولم را درمان کند ، خدا گفت : نه ! روح او بی نقص است و تن او موقت و فناپذیر . از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد ، خدا گفت : نه ! شکیبایی زاده ی رنج و سختی است ، شکیبایی بخشیدنی نیست ، به دست...
  • حیفِ عمرم شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 23:44
    حیفِ لحظهِ های خوبی که برای تو گذاشتم حیفِ غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم حیفِ اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم حیفِ شوقی که تو گفتی داری اما من ندیدم حیفِ حرفای قشنگی که برای تو نوشتم حیفِ رویام که واسه تو از قشنگیاش گذشتم حیفِ شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب حیفِ وقتی که تلف شد واسه دیدن تو، تو خواب حیفِ با...
  • تمام خاطره های من سیاهند شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 23:24
    تمام خاطره های من سیاهند با لکه های ریز نورانی درست مثل آسمان پر ستاره شب آن روز که تو ستاره صدایم کردی بر کجای تاریکیهایت تابیده بودم؟ جوان بودم و نگاهم سرشار از قصه های عاشقانه تو از من دروغ بافته بودی و من از تو گلیمی که زیر پای خانی انداخته باشند حالا چه فرقی میکند که تو مرا سیاه و من تو را زرد یا سرخ بافته باشم...
  • داستان شاخه برک پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 01:24
    یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و ارام بر روی زمین افتادند شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد . برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد ....
  • لیلی تا ابد طول می‌کشد... پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 01:20
    خدا گفت : لیلی یک ماجراست ، ماجرایی آکنده از من ، ماجرایی که باید بسازیش شیطان گفت : یک اتفاق است ، بنشین تا بیفتد . آنان که حرف شیطان را باور کردند . نشستند و لیلی هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد . مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی را بسازد . خدا گفت : لیلی درد است ، درد زادنی نو ، تولدی به دست خویشتن . شیطان گفت : آسودگی است ،...
  • شب را دوست دارم ! پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 01:17
    شب را دوست دارم ! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند .چون انتها را نمی بینم . تا برای رسیدن به آن اشتیا قی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم از شب می...
  • حادثه ی عشق پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 01:15
    گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های ترا چشم تو زینت تاریکی نیست پلک ها را بتکان کفش به پاکن و بیا و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمانی روی کلوخی بنشیند با تو و خرامیده شب اندام ترا مثل یک قطره آواز به خود جذب کند پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت «بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست که از حادثه ی عشق تر...
  • نگفته بودم پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 00:41
    نگفته بودم از دلم که آب می شود همیشه لحظه های عشق خراب می شود به پشت سر نگاه می کنم هزار بار تمام هستیم حباب می شود به دل نوید عشق تازه می دهم عشقهای تازه هم سراب می شود من و شب و فرار و مستی و غرور شبم به احترام تو شراب می شود دو چشم من نخفته تا سحر ز خشم شب سحر بهانه اش دو لحظه خواب می شود دلم به برف قاصدک خوش است و...
  • نوشتن رو دوست دارم پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 00:13
    امروز از خودم پرسیدم چرا یه آدم باید آشفتگی ها شو خواسته هاشو رویاهاشو نیاز هاشو بیاد تو این دنیای مجازی افشا کنه ؟ از آدمهای مرموز اصلا خوشم نمی یاد گرچه گاهی از پیچوندن اطرافیانم لذت می برم ولی مرموز نیستم شاید عجیب بودن بیشتر بهم بیاد ! نوشتن رو دوست دارم حتی اگه تنها خواننده احساساستم خودم باشم این نوع نوشتن حس...
  • هیچ صبحی مثل صبح دیگر نیست سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1384 00:55
    اگر صحبت شبو جدی بگیری اگر زمزمه های نشاط‌آور شاپرک را بشنوی نیمه های شب! نزدیک صبح که ژاله روی گلبرگ بنفشه میرقصد و نفس ، ارمغان نسیم پاک شب ... تا ژرفای دل نفوذ میکند از یک غزل ، سیر میخورم! از یک عبارت ، سیر مینوشم که کسی هست نه خصم تو که در انتظار شکنجه پیکر تو لحظه بشمارد کسی که به تو عشق میورزد آن وقت میفهمی چرا...
  • با عصاره تنظیم شو دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1384 03:28
    این درختان چه دارند که چنین احساس های کهنی را در من برمی انگیزند؟ آنان چه موجودات ساکت و ساکنی هستند! به نظر می رسد آن ها شرافتی را حمل می کنن د که نتیجه ی شناخت ابدیت است و آن ها نماینده ی چیزی هستند که من باید بدانم و یا وقتی می دانسته ام . شکل آن ها فقط زیبا و شکیل نیست، آن ها چنان اغواگر و چنان جذاب هستند که...
  • شده تا حالا ؟ یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 17:11
    شده تا حالا دلت همچین بگیره که ندونی به کجا پناه ببری؟ شده تا حالا تمام وجودت اشک باشه؟ شده تا حالا دوست داشته باشی یه ثانیه دیگه هم نفس نکشی؟ شده تا حالا دنیا به این بزرگی بشه برات قفس؟ شده تا حالا تا اعماق وجودت بخوای داد بزنی؟ شده تا حالا با تمام احساست از زندگی بدت بیاد؟ شده تا حالا نتونی به کسی اعتماد کنی؟ شده تا...
  • سهم تو ماه شد یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 16:51
    کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم و میان یک دیدار تقسیم کنیم دیشب آسمان را تقسیم می‌کردند سهم تو ماه شد تو نبودی به من دادند به خیال ساده که می‌بینمت تا زمانی که تنهایی حرفی نیست اما اگر کسی را یافتی که با در کنارش بودن به آرامش رسیدی سعی کن که هرگز از دستش ندهی و با او عشق را تجربه کنی ...
  • دوسِت دارم یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1384 04:51
    تا حالا شده بخوای اشک بریزی ، گریه کنی یه عالمه اما نتونی و گلوت از زور بار بغز بخواد خفه شه ... تا حالا شده که بخوای با تمام قدرت خدا رو فریاد بکشی و ازش کمک بخوای که رهات کنه ، به دادت برسه ... تا حالا شده که دلت بخواد یه مسافر در خونت رو بزن و تو رو از این همه چشم انتظاری در بیاره ... تا حالا شده زیر بار سنگین...
  • 1609
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • صفحه 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 54