-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 22:41
..............
-
باور کنید
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 10:31
اگر زندگی یک. پرتقال در دستتان نهاد، آن را پوست بکنید و به دنبال دوستی باشید تا با او قسمت کنید مهم نیست چند بهار در کنار هم زندگی کنیم باور کنید مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است در پایان زندگی خیلی از ما خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را...
-
امروز دلم خیلی هواتو کرده..
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 22:59
. امروز بد جوری حضور دستای مهربونت رو روی شونه هام کم دارم..... امروز هوای گریه دارم... دلم خیلی برات تنگ شده.... خیلی به بودنت نیاز دارم...... دلم میخواد کنارم باشی...... میخوام که باشی..... امروز خیلی دلم می خواد از تو بگم... می خوام سرمو بذارم رو شونه ت.... می خوام تمام دلتنگی هامو تو بغلت گریه کنم... کاش می دونستی...
-
یا لطیف
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 02:02
سهم من از شب شاید همان ستاره ای باشد که همیشه پنهان است همیشه همیشه همیشه و یا به قول قاصدکها ستاره ی من همان است که پیدا نیست
-
تجربه کلمه ایست که انسانها بر خطاهای خویش می نهند
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 02:00
ممکن نیست بدانیم در بازی غریب و هزار رنگ زندگی چه بر سرمان خواهد آمد، ولی تصمیم گیری درباره آنچه در درونمان رخ میدهد ممکن است. این که چگونه تفسیرش کنیم ، چه با آن بکنیم و آنچه سرانجام از اهمیت واقعی برخوردار است، چیزی جز این نیست . عشق یعنی سکوت لبهایم عشق یعنی مرگ بیان شاعر عشق یعنی جستجوی چشمان نوجوانی عشق یعنی همین...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 01:50
......................
-
چگونه یکدیگر را بهتر بفهمیم؟
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 04:01
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا بعضى افراد مجذوب شما نمى شوند؟ و گاهى احساس تنهایى مى کنید؟ چطور مى توان افراد را درک کرد و با جلب اطمینان، آنها را به سوى خود جذب نمود. چقدر تا به حال به دیگران خوب گوش کرده اید؟ وقتى طرف مقابلتان از احساس و عملش برایتان حرف مى زند اجازه براى بازگو کردن تمام حرفش را داده...
-
ای تو...
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 03:22
ای تو با روح من، از روز ازل یارترین کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین گر یکی هست سزاوار پرستش، به خدا تو سزاوار ترینی، تو سزاوارترین ! عطر نام تو که در پرده جان پیچیده ست: سینه را ساخته از یاد تو سر شار ترین ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر بی تماشای تو، روز و شب من تارترین در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند من به سر پنجه مهر تو...
-
راه زیادی باقی است اما
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 01:23
میگویم که دوستت دارم تا همه عاشقان فریاد مرا بشنوند و به من بنگرند و شرمنده شوند ولی آخر قصه چیست تو بگو ! همیشه از پایان هراسیده ام! آخر می شود این همه عشق تمام شود ؟ جواب خاطره ها ایم را چه بدهم؟ بی تو و صدای مهربانت با کدام لای لای بخوابم ؟ آخر؟ نه! ندارد! باورم نمی شود! نمی شود که ما تمام شود ! می شود؟ ما تمام شود...
-
سخنانی از بزرگان
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 18:54
هیچکس قادر به پیشگوئی یا کنترل آینده نیست . اما هرچه بیشتر برای به وقوع پیوستن رویاهای آینده ات برنامه ریزی کنی ، نگرانی و اضطرابت در زمان حال کمتر خواهد شد (اسپنسر جانسون) زندگی دو نیمه است : نیمه اول در انتظار نیمه دوم ، نیمه دوم در حسرت نیمه اول (ناشناس) معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش (ابوعلی سینا) هیچ چیز در...
-
یک روز برفی تعطیل ...
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 03:20
یک روز برفی تعطیل ... ساعت هشت و نیم صبح : ااز خواب بیدار می شوم ... انگشت پایم مور مور می کند . فکر می کنم داشتم خواب شنا کردن می دیدم . شاید ماهی کوچکی انگشت پای مرا با کرم سرگردانی عوضی گرفته بود . چشمانم که باز می شود احساس می کنم چراغ های سینما روشن شده است . از پشت پرده پنجره برف می بارد . چه لذتی دارد هم آغوشی...
-
هنوز...
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 01:22
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 14:18
-
غزل آخرین انزوا
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 03:45
من فروتن بوده ام و به فروتنی, از عمق خواسته های پریشان خاکساری خویش تمامی عظمت عاشقانه ی انسانی را سروده ام تا نسیمی برآید. نسیمی برآیدو ابرهای قطرانی را پاره پاره کند. ومن بسان دریایی از صافی آسمان پر شوم- از آسمان و مرتع ومردم پر شوم . تا از طراوت برفی آفتاب عشقی که بر افق ام می نشیند, یک چند درسکوت وآرامش باز...
-
خط شناسی »
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 03:10
دستخط هرکس اسرار نهفته ای را در مورد شخصیت او آشکار می کند. تحلیل دستخط هرفرد می تواند بیش از 100 خصوصیت از شخصیت او را برای ما معرفی کند و ما می توانیم نکات مهمی را در مورد خصوصیات فرد و روابط شخصی و روابط شغلی وی دریابیم. میخواهید به برخی از حقایقی که در دستخط شما نهفته ، آگاهی یابید؟! … ما در این مورد به شما کمک...
-
براش بنویس دوستت دارم
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 03:05
براش بنویس دوستت دارم آخه میدونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفهاشونو از یاد میبرن ولی یه نوشته , به این سادگیها پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس . یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه ، وگرنه اسیر میشه یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه...
-
فرشته ای کوچک و زیبا!!
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 02:39
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.» در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: «آقای دکتر! مادرم!» و در حالی که نفس نفس می زد، ادامه داد: «التماس می کنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.» دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمی...
-
خانمها و آقایون زیاد جدی نگیرید:
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 02:32
بهترین انتقام از زنی که شوهرتون رو از چنگتون در آورده چیه؟ بذارین شوهرتون مال اون بمونه!ه ------------------------------------------------------------------------- - ببین خانوم, تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزار کلمه برای صحبت کردن استفاده میکنند, ولی زنها از سی هزار کلمه. دیدی ثابت شد شما...
-
تقدیم به همه کسانی که قلب کوچکشان دریای ست
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 02:22
-
« از پریشانی شبهای درازم ... »
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 01:15
« از پریشانی شبهای درازم ... » با کسی سخن نمی گویم ... دیگر این باد وحشی گیسو پریشان عربده کش بیابانگرد از خود بیخود است و ترانه آوارگی سر داده است شکسته تراز روزهای قبل ... ! خدایا به کدام گوشه این بیابان و پشت کدام شته ای می توان سنگر گرفت ؟ چه پشته ای مرا پناه خواهد داد ؟ مگر بیابان فقط خار ندارد ؟ من از چه اسیر...
-
بشناس که من همانم که تو آنرا باور داری
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 01:09
سرمای زمستان را همچون گرمای تابستان سپری خواهم کرد ، دوستش ندارم ولی بوده است تا باشد ، وقتی بیشتر فکرش را می کنم می بینم آن هم از حقایق دنیا کم بهره نبرده است. بعد از گذشت سالها از آشنائی ما او همیشه وفا به عهد کرده و هر سال به دیدارم می آید و سرمایش حالا برایم آذار دهنده نیست و او را چون زیبائیهای دیگر طبیعت خوش...
-
برای کسی که میدونه چقدر دوستش دارم
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 00:26
گاهی سخته گفتن آنچه درون ماست گاهی سخته قبول آنکه عاشق شدی خدایا دیگر طاقت دوری و انتظارم نیست اگر باز هم …. اگر باز هم او …. قلبم خسته است خسته تازه التیام یافته روزی میرسد که دیگر وصله ای به آن نتوان کرد آن وقت چه کنم خدایا حرفهایت هنوزم دلم را می لرزاند اکنون دیگر می توانم بگویم که قلبم نزد توست آن دورها …اما چه...
-
امروز مثل دیروز شروع شد
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 02:19
امروز مثل دیروز شروع شد مثل یک برنامه از پیش تنظیم شده با اندکی چاشنی بی حوصلگی روزهای زندگیم هیاهویی ست برای هیچ ! و شاید در فلسفه غریب ذهن خامم هیچ مساوی باشد با ... نقطه و سکوت همین! عصرها کمی زندگی زیباتر می شود و شب هنگام زیبایی زندگی به حد کمال می رسد . و شبها تنها زمانیست که می توانم برگردم به خودم تنها زمانیست...
-
دونگاه
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 01:16
دونگاه دونگاهی که کردمت همه عمر نرود، تا قیامت ازیادم نگه اولین، که دل بردی نگه آخرین، که جان دادم تنها یک روز در سراسر حیات کافیست نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور چرا که از دست رفته است در غم آینده نیز مباش؛چرا که هنوز فرا نرسیده است زندگی را در همین لحظه بگذران و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش به یاد ماندن را...
-
چگونه می شود؟؟؟
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 01:14
چگونه می شود؟؟؟ چگونه می شود قلب داشت اما نبخشیدش؟ چشم داشت اما فرو افتاده نگاه داشتش؟ دست داشت اما در قفا پنهان کردش؟ چگونه می شود ماسه نبود روان نبود جاری نبود وقتی که می شود؟؟ چگونه می شود جوانه نداد شکوفه نداد سبزه نبود وقتی که می شود؟؟ چگونه می شود شبنم نبود زلال نبود آیینه نبود وقتی که می شود؟؟ چگونه می شود...
-
چرا به وعده گاه نیامد؟
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1384 16:17
سر فرو آورده ام از دوری او، مدتی است که نیست پیدا. دلدار من گفته بود هر شب با یاد تو سر به بستر می نهم. گفتم بی تو خواب از چشمانم می رود. خورشید با همه زیبایی به دنیا فخر می فروخت. وجود من، بی وجود او خالی بود از هر آرزو. وعده هایش فراموشش گشت. قراری که با من بسته بود کو؟ شبی بی قرار و خاموش، با یاد او ترانه ها سروده...
-
((مسافر))
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1384 15:59
((مسافر)) از عذاب جاده خسته نرسیده و رسیده آهی از سر رسیدن نکشیده و کشیده غم سر گردونامو با تو صادقانه گفتم اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم با تنم زخمی اگه بود بی رمغ بود اگه پاهام تازه تازه با تو گفتم اگه کهنه بود دردام منه سرگردون ساده تو رو صادق می دونستم این برام شکسته اما تو رو عاشق می دونستم تو تموم طول...
-
خانه دوست کجاست ؟ ...
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1384 00:15
دوباره مجنون ،دوباره بیقرار ، مثل گردباد وحشی بیابانگرد چرخ می زنم و به گرد و خاک ، پیراهن خود را می سایم و می روم و می آیم ... میان مروه و صفای این بیابان بی انتها هروله می کنم و « عشق » تنها تندیس یک شعار کودکانه است که از ذهن جستجوگر من آویزان شده است ! کاش دنیا رنگش مثل قلب من سفید بود یا که سبز ! من همان مسافر...
-
ان شب مهتابی
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 00:47
ان شب مهتابی که به هنگام دیدن دو ماه تمام دامنم پر از گوهر شد دخترکی با سر انگشت خود گوهری را برداشت و به من نشان داد . گوهر حضور تو را ارزو می کرد و قلبم بودن در کنار تو را و دستانم دستان تو را . اما هیچکس طوفان حادثه را پیش بینی نمی کرد . زمانی که طوفان قلبم را فرا گرفت سوار بر قایق مهرت به سوی تو امدم . اما نمی...
-
زمان...... Time Is….
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 23:34
زمان...... T ime Is…. بس کند می گذرد برای آنان که در انتظارند، Too slow for those who Wait, بس تند می گذرد برای آنان که می ترسند، Too swift for those who Fear, بس طولانی استبرای آنان که در اندوهند، Too long for those who Grieve, و بس کوتاه برای آنان که سرخوش اند، Too short for those who Rejoice اما ابدی است برای آنان...