دلتنگی هایی که دلچسب نیستند

دلتنگی هایی که دلچسب نیستند

 

هیچ ندارم که بنویسم. دلتنگی هایم دیگر حال و هوای سابق را ندارند


دیگر مثل سابق دلم صاف و زلال نیست. دیگر این رمضان هم طعم سابق را ندارد


آه چه بر سر من آمده است؟


صیادم را بگویید به شکارم بییاید ، من بس نشسته ام تا بیابد مرا

 

عشوه گریهایت

عشوه گریهایت

 

آن شب تو در زیر نور مهتاب می رقصیدی .

 تو برهنه بودی و من هم.

 اما تو بی هیچ شرمی می چرخیدی و می رقصیدی

و من از شرم برهنگی ام

بر پشت تخته سنگی پنهان که مبادا ببینی مرا


من تماشاگرت بودم و تو عشوه گر


چرخیدی و رقصیدی و عشوه گری کردی

 و مرا بی خود از خویشتن به معرکه کشاندی


ولی آنگاه که من شرمم را به کناری نهادم

 و دستی بلند کردم برای رقص ،

 دیگر مهتابی نبود تا ببینی تو مرا ،

ماه هم نخواست که تو نظری بر من نهیف بیاندازی


و من باز در کنج آن تاریکی به گوشه ای خزیدم

و در خود گریستم که چرا بار نمی یابم به آستانت


آنهنگام که یکه تاز معرکهء عشوه گران هستی

این عقل مصلحت اندیشم مانعم می شود

از هماغوشی با تو و آنهنگام که دلم بر عقلم چیره می شود

 اینچنین مانعم می شوند و من هنوز از تو دور مانده ام


با اینکه آن شب جز من تماشاگری نداشتی

ولی هنوز آن در به روی این تن گشوده نشده است


نمی دانم نمی گشایی یا نمی گشایندش


خود هم نای شکستن قفل را ندارم

 

فسردگی من

 

فسردگی من

 

افسون دلم بیش از این هم فسرده تر خواهد شد؟


هر چه از این روزمرگیها می نالم بیشتر در آنها فرو می روم!!!

چند شبی است که جز برای خوابیدن به خانه نمی آیم


مجالی برای درس خواندن هم نمی یابم چه رسد

 به آنکه پنجه ای بر سه تار برم، یا حافظی بخوانم ،

نوایی را بشنوم ، یا حتی بیتی بخوانم


حتی مجال این را نمی یابم که اندکی این افسون فسرده را به بتکانم،

 تا شاید خیالم را به رقص آورد


تنها چیزی که آرزو دارم،

 بازگشتم به آن دوران سرمستی و عشق است.

 آن دورانی که دلتنگ چیزی نبودم جز آنکه بوسه ای دیگر نثار لیلا کنم


مگر بیش از این هم افسون دلم فسرده تر خواهد شد؟

دلمردگی تا کی؟ تا کجا؟

 

ستاره هنوز بیداری بازم امشب خواب نداری

ستاره هنوز بیداری بازم امشب خواب نداری
 
نکنه تو هم مثل من عاشقی چشم انتظاری
 
نکنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده
 
خواب مهتاب و میبینی که میاد پای پیاده
 
نکنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگیره
 
ستاره برای بودن دیگه فردا خیلی دیره
 
حالا که خورشید طلسم قلعه ی سنگی خوابه
 
تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنیا سرابه
 
با کدوم بهونه باید شب و از تو کوچه دزدید
 
گل سرخ عاشقی رو به غریبه ها نبخشید
 
ستاره همه غروبم پیشکش ناز تو باشه
 
تو بمون تا چشمای من با سپیدی اشنا شه
 
من اگه اسیر خاکم تو که جات تو اسمونه
 
دل خوشم به این که هر شب توبیای رو بوم خونه
 
همنشین ابر و ماهی توی اون همه سیاهی
 
نکنه اینقده دور شی که دیگه منو نخواهی

هم صدا

هم صدا
اگه هم صدا بودی اگه هم صدام بودی
هیچ کی حریفم نمی شد
کوه اگه رو شونه هام بود کمرم خم نمی شد
تو اگه خواسته بودی ،‌ آخ تو اگه خواسته بودی
تو اگه مونده بودی
موندنی ترین بودم ، عمر صدام کم نمی شد
اگه هم صدا بودی ، اگه هم صدام بودی
هیچ کی حریفم نمی شد
کوه اگه رو شونه هام بود ، کمرم خم نمی شد
اگه زخمی می شدم به دست تو مرهم بود
زخم قیمتی من محتاج مرهم نمی شد
اگه بارون عزیز با تو بودن می گرفت
گل سرخ قصه مون تشنه ، شبنم نمی شد
تو اگه خواسته بودی

 

   


چند جمله طلایی

چند جمله  طلایی
 
افکار و اندیشه هایتان به معنای واقعی منبع و منشا یکایک رویدادهای زندگی شما به شمار می روند و از طریق افکار و اندیشه هاست که روابط خویش را تعیین می کنید.
 
شما نمی توانید به ماورای مردمک چشم انسان ها نفوذ کنید و خود را جای آن ها قرا دهید،فقط با افکار آن ها می توانید آنان را طبقه بندی کنید.
 
توانایی تسلط بر خویشتن در تمامی اوقات برای تعیین حالت های مربوط به ضعف یا قدرت و دگرگون ساختن همه اندیشه هایی که شما را تضعیف می کنند، نشانه خرد و فرزانگی است.
 
نیرو بخش ترین افکاری که می توانید داشته باشید،آرامش،شادی، عشق، پذیرش و اشتیاق است. این افکار هیچ گونه نیروی مخالفی به وجود نمی آورند بلکه با چنی اندیشه هایی، جهان را آن گونه که هست می پذیرید.
 
برداشت شما از واقعیت، ساخته و پرداخته فکر و ذهن شماستف بنابراین بیاموزید که ذهن تان را دوستدار خود کنید.
 
اغلب مردم تقریبا به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش دارند.
 
هنر شاد بودن مستلزم توانایی، خندیدن به مشکلات، در کوتاه ترین زمان ممکن،پس از وقوع آن هاست.
 
یکی از بزرگترین مسوولیت های ما، در مقابل دیگران آن است که از زندگی لذت ببریمف زیرا با شاد بودنف احساس بهتر و کارایی بهتر خواهیم داشت و دیگران نیز از مصاحبت ما اجساس رضایت و خرسندی خواهندکرد.
 
آن هایی که همواره با مردم و در بین مردم هستند هیچ وقت احساس افسردگی و غربت نمی کنند.زیرا به راحتی می توانند با انسان ها راحت،صمیمی و همدل باشند.

جمله عاشقانه

 Taranehha® Group
 
عشق از دید حاج آقا: استغفرالله باز از این حرفهای بی ناموسی زد
(جمله عاشقانه: خداوند همه جوانها را به راه راست هدایت کند)
 
ی.
عشق از دید دختر حاج آقا: آه ... خدای من یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم.
(جمله عاشقانه: ندارد)
 
عشق از دید یه ریاضی دان: عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول.
(جمله عاشقانه: آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوست دارم)
 
عشق از دید بقال سر کوچه: والا دوره ما عشق مشغ نبود ننمون رفت و این سکینه خانوم رو واسه ما گرفت.
(جمله عاشقانه:سکینه شام چی داریم...)
 
عشق از دید اصغر کاردی(در زندان): مرامتو عشقه، عشقی.
(جمله عاشقانه: چاقو خوردتیم لوتی...)
 
عشق از دید یه دختر مدیوم کلاس و کمی بی غم: آه عزیزم کاش الان پیشم بودی بغلم میکردی ، سرمو میزاشتم رو شونه هات......
(جمله عاشقانه: دوست دارم عزیزم...)
 
عشق از دید مادر بزرگم: این حرفای بد و نزن، راستی این دختر اقدس خانوم خیلی دختر خانم و با کمالاتیه ، تازه تحصیل کرده هم است......
(جمله عاشقانه: بریم خواستگاری...)
 
عشق از دید.......(خودتون الان میفهمید از دید کی): عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینه عمل کردن دماغمو نمی پردازی........، واسه ناهار بریم سورنتو، سالی با دوستش هم قراره بیاد، دوست سالی واسش یه ماتیز (به قول بعضی ها دوو منگل) گرفته تو حتی حاضر نیستی واسه من که این همه دوست دارم حتی یه پراید بخری.
(جمله عاشقانه: عزیزم گوشی سونی میخوام و...راستی دوستت هم دارم)
 
عشق از دید کسی که بار اوله که عاشق میشه: عزیزم باور کن بدون تو حتی یه لحظه هم نمیتونم زندگی کنم، تو واسم همه دنیا هستی...
(جمله عاشقانه: فدات شم عزیزم خیلی خیلی دوست دارم)
 
عشق از دید کسی که بار اولش نیست: عزیزم خیلی دوست دارم، باور کن به خاطر تو شب ها با پای برهنه میخوابم.
(جمله عاشقانه: آه عزیزم دیرم شده باید برم)
 
عشق از دید یک راننده: رادیات (رادیاتور) عشق من از برایت جوش آمده، باور نداری بر آمپرم بنگر (با لهجه شوفری بخونید)
(جمله عاشقانه: عیزم دوست دارم...بو بو بوغ)
 
عشق از دید بعضی ها: آه خدا یعنی میشه بیاد خواستگاریم.....
(جمله عاشقانه: یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت میکنم بیاد خواستگاریم)
 
عشق از دید اراذل و اوباش: عشق مشغ سیخی چند، برو بچه سوسول دلت خوشه.
 
عشق از دید یک مهندس الکترونیک: عشق همان دوست داشتن است وقتی در Av open loop ضرب میشود، البته دراین ناحیه انسان به صورت غیر خطی عمل میکند.
(جمله عاشقانه: عزیزم تو منو در وسط منحنی مشخصه بایاس کردی)
 
عشق از دید بابام: آخه پسر عشق واست نون و آب میشه.....حالا بگو ببینم پدرش چیکاره است؟
(جمله عاشقانه: برو با دختر حاج آقا ازدواج کن)
 
عشق از دید احمدک: عشق تنها هدف آفرینش هستی است، زیرا انسان تنها موجودی است که عاشق میشود.
(جمله عاشقانه:......................)
 
عشق از دید یک هنرمند: عشق یعنی تبلور احساسات پاک انسان به سبک پست مدرنیسم.
(جمله عاشقانه: عزیزم صدای تو همچون گام سل مینور برایم آرامش بخش است)
 
عشق از دید مادرها: وا مگه تو امسال کنکور نداری، عشق واسه بعد...مگه تو امسال فلان نداری، عشق واسه بعد...مگه تو امسال کنکور نداری عشق واسه بعد...
(جمله عاشقانه: جملات عاشقانه ای هنوز بیان نشده )
 
عشق از دید کسی که در عشق شکست خورده: عشق یعنی کشک.
(جمله عاشقانه: برو کشکتو بساب)  

 

حوالی

حوالی
گرگ ومیش هوا بود
که خوابم هراسان شد
..سرت بر شانه غریبانه ای
شانه های من که شکست
حالا نوبت کدام شانه است
نفرین بر چشمانت
کاش فقط خواب بود
نگاهی بکن ببین
نشکسته ام هنوز
پنداشتی مرا بیم رفتن توست؟
خود را چه پنداشتی ؟
نه تفاله ای هستی که به نفرینی نمی ارزی
و من خواستن تو را چنان نخواستم
که ترا و آرزوهایم را یکجا دفن می کنم
و چشم ترا چنان می بندم
که حتی به میهمانی خوابهایم
دعوتت نخواهم کرد

دوست داشتن تو،

 
دوست داشتن تو،        Loving you is as natural
به سادگی دوست داشتن غروب،          as loving sunsets
رنگین کمانها و بارانهای بهاری است،          rainbows and Aprill showers
چه،همه وهمه از زیبایی سرشارند.         For they are all simply beautiful.
__Stephen Taff