-
افسوس ...
شنبه 20 خردادماه سال 1385 01:08
قافیه ها گم شده اند در آشفتگی ذهنم ردیف ها صف نمی شوند و وزن ها آواز بی وزنی سر دادند پس ساده می نویسم نیمایی تر از نیما عاشقانه تر از لیلی و مجنون و تراژدی تر از مرثیه گم کرده ایم کودکیمان را در کوچه پس کوچه های روزگار و گم شده ایم در رنگین کمان شهر فرنگ نفسهامان با آلودگی عجین شده مهربانی زیر چرخ دنده های تکنولوژی...
-
شعری برای هیچکس!
شنبه 20 خردادماه سال 1385 00:52
این شعر نامی ندارد حتی تاریخ هم ندارد تنها سطرهای مورب می رود که آبی شود شاید. این شعر را به هیچ کس تقدیم می کنم آخر, موسیقی ِ پنهانی در این سطور نواخته می شود که تنها من و تنها من می شنوم و هیچکس. اسکیزوفرنی مزمن من می خندد بر منطق روشن فکری ِ کوزه به سر ها, شعر بی نام من بر وزن خاموشی سروده شده, شعر بی تاریخ من...
-
برای با تو بودن بهانه نمیخواهم....
شنبه 20 خردادماه سال 1385 00:42
هر انچه که میترسیدم امد نه به سرم که تمام وجودم دم اخر شده اه اول و اولین چکامه... صلا من که هستم تو نیستی -هی عروسک کنار رو -تو هم دستت را بکش این همه سستیم که با نبم نگاهی دلمان ذرررررره ذررررره میرییییییییزد به سرم یاغی شم -های فلانی چه بر سر خود اوردی -به خدا لرزید دست خودم که نبود بود اما چه زود رفت اوار ترانه...
-
گاهی
شنبه 20 خردادماه سال 1385 00:21
گاهی یه فکر، یه عطر، یه خاطره مثله یه صاعقه میاد و میره حتا نمیتونم ببینمش تنها چیزی که ازش میمونه یه رد پاست روی روحم
-
باور نکن ...
شنبه 20 خردادماه سال 1385 00:01
فکر نکن گذاشتی رفتی دلم از غصه میمیره این دروغ بود که میگفتی قلبم پیش تو اسیره گول چشماتو که خوردم گفتم هستی تا همیشه خالی بود تموم حرفات میدونستم که نمیشه بی مرام زهرتو ریختی و نگفتی که چی میشه قلبمو له کردی رفتی اصلا باورم نمیشه !!!
-
قشنگترین اشتباه ...
جمعه 19 خردادماه سال 1385 21:27
گفتی دوستت دارم. قلبم تندتر از همیشه تپید، لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند. با صدایت مرا نوازش کردی، تپش قلبت را حس کرم، مهربان و پاک بود. در آغوشت غرق محبت شدم. به تو تکیه کردم و آرام شدم. نگاهت مهربان است و صدایت آرامش، دستانت بخشنده و بویت بوی بهار عشق. با تو احساس امنیت می کنم. احساس...
-
کسی که مثل هیچکس نیست
جمعه 19 خردادماه سال 1385 21:23
کسی که مثل هیچکس نیست تو بهترین منی تو بهترین منی من ماه را میلیون ها بار بوسیده ام در آسمان با ستاره ها رقصیده ام آفتاب را در روزهای بارانی لمس کرده ام عطر رزهای صورتی را هزاران بار احساس کرده ام اقیانوسی را دیده ام که آتش را عاشق خود ساخت هم آغوشی شقایق های سوخته را دیده ام اما هنوز ... اما هنوز کسی را ندیده ام که...
-
عشق واقعی ۰۰۰
جمعه 19 خردادماه سال 1385 20:23
-
عکس های جالب
جمعه 19 خردادماه سال 1385 00:15
-
تصاویر جالب سال ۲۰۰۵
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 18:31
-
صید یک ماهی عجیب در استرلیا
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 02:04
صید یک ماهی عجیب در استرالیا
-
عجب ۰۰۰
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 01:35
مغزم کار نمی کند. انگار کرکره اش را کشیده پایین و رو یش نوشته : تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد. و من همیشه بی خبر هم نمی دانم که این اطلاع قرار است کی از راه برسد. از حوصله ام نپرسید که که آن هم کار و کاسبی را تعطیل کرده و رفته به شهرش. اینجانب بی مغز را بگویید که حتی نمی دانم شهر حوصله ام در کجای این دنیا ی بی سر و ته...
-
بهای دانستن...
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 01:22
خدایا امروز می خواهم با تو حرف از چیزی بگویم که تا حال با تو نگفتم که مثل سنگی بزرگ بر شانه هایم سنگینی می کند . نمی دانم من در جهل خود گمراهم یا مردمان در جهل خویشتن! هر چه بیشتر سعی میکنم خوب باشم بیشتر بد می بینم، هر چه بیشتر سعی می کنم انسان باشم نا مردمی بیشتر می بینم، هر دستی را که با صداقت جلو بردم با نیرنگ...
-
دوست دارم ...
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 01:02
فراموشم نکن اسمت را برای همیشه در قلبم ننوشته بودم و عشقت را برای همیشه در دلم جای نداده بودم ولی حالا که این کارا کرده ام برای همیشه دوستت خواهم داشت وهیچگاه و در هیچ مکانی از کاغذ و برگه قلبم حذف نکرده و نخواهد کرد پس: دوست دارم دوست دارم یه عالمه دوست دارم به وسعت یه آسمون به وسعت سیارمون دوست دارم به خاطر...
-
اه زندگی ۰۰۰
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 01:00
آه زندگی بگو با من از عشق من از او که سالها مرا در بر گرفت بی منت او که اعتبار اسمش را درنبض من نهاد و غرورش را در شمارش تقدیر من رها کرد از او که پرواز من بود و روحش اقتدار قرن نو. .. آه زندگی از عشق من بگو که اکنون در کجای حادثه زخمیست بگو که فریاد کدام سایه سکوت او را درید و ضجه های کدامین تردید کابوس خوابهای او...
-
فردا روز دیگریست۰۰۰
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 00:45
دلم آتش می گیرد از نامردمیها ... از بی عشقیها .. از نگاههای سرد در کنار آغوشهای گرم .... دلم .. دلم ... آخ که دلم چه واژه تکراریست ! کاشکی همیشه .. هر روز سال بهار بود ... کاشکی دلهای شکسته را راه فراری بود و اصلا کاشکی کسی دلش نمی آمد دلی را بشکند و کاشکی کلمه کاشکی اصلا نبود ! گله ... گله ... شکوه .. اسارت ذهن و...
-
"ای کاش هیچگاه از درخت انجیر پایین نمی آمدم"
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 19:03
تنها چیزی که می خواست یه سبد گل رازقی بود و یه دنیا ترانه که بریزه به پای درخت عمرش و به ثمر نشستن نهالِ آرزوهاش رو ببینه. .تو کتابِ زندگیش، تنها برگی رو که ورق نزد برگه خوشبختی بود. تنها چیزی که دستهاش رو از کمر نینداخته بود قصه ی لیلی بود و فرهاد که کوه رو می خواست جا به جا کنه. تنها چیزی که سرش رو از آسمون به پایین...
-
تنهایی
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 00:41
سرم با دیگران گرم است ، دلم با تو. دلم را استوار کرده ام، که دل نبندم. نه به چشمهای بیگانه ای. نه به حرفهای بیگانه ای. می خواهم آزاد باشم. از قید تملک خود و دیگران. تا بود، برای خود می خواستم. و حالا... و حالا نشسته ام دراین اندیشه، که آیا راست اندیشیده ام. یا کجراهه پیموده ام. راه کج نبود . نگاهم، به پیش پای بود....
-
سکوت
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 00:29
سکوتت را ، سکوتت را نمی فهمم از اینکه روز اول گفته بودی دوستت دارم و حالا بی خبر رفتی من آری حس و حالت را نمی فهمم تو را همچون خدایان می پرستیدم و اینکه گفته ای از پا فتادی روزگارت را نمی فهمم و روزی ، روزگاری شاد بودی سر خوش و خندان و اینک خسته و تنها دلیل گریه هایت را نمی فهمم و من با آنکه می دانم تو هر گز بر نمی...
-
" همتا کوه "
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 00:25
همراهی همراهان، نیمه راه مانده است. ازهمپایان جزیک چند،باقی نمانده. دفتری ازنانوشته ها ماند و این من بی صبرو قرار. شکوفه های انتظارسربرنمی آرند. طاقتم روبه سراشیبی نهاده است . دوری از بهارسزاوارمن نیست. مرابه گلهای پیوندمان آرزوها بود. وامیدم را به دستهای مهربانت دوخته بودم، که شاید تنهایی ام را رونق بخشد. و کلبه...
-
عشق، یک حماقت شجاعانه است!
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 00:09
چوبه های دار را همیشه ، محکمترازمعبدهای رازآلود میسازند . تا یادمان باشد که فرصت ها همیشه به آدمی روی نمی کنند .و رفتن ، همیشه نزدیک است. نزدیکتر ازمن به تو، وقتی میخواهم تو را مهمان واژه های دوستانه ام کنم. فرصتها همیشگی نیستند. نمی شود کسی را از خود رنجاند، آنگاه بعد ها که پشیمانی به ما روی آورد ، انتظارداشته باشیم...
-
وقتی که ...
سهشنبه 16 خردادماه سال 1385 00:03
نه وقتی اومدی کسی فهمید و نه وفتی رفتی ! نمی دونی توی دلم چه غوغایی به پا شد. هم وقت اومدنت و هم ... رفتی یا بهتر بگم رفتم آره رفتم به احترام تو به خاطر تو به عشق تو مثل وقتی که دل نوشته هامو حرفامو،سکوتمو،غوغای دلمو اینجا نوشتم، همش واسه تو بود به عشق تو بود هرچند نخوندی شایدم خوندی و واست .... رفتم! رفتم تا فراموش...
-
تو همه را دوست داری...
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 21:49
دوست دارم هر روز پنج بار پنجره ی روحم را به سوی تو باز کنم و عاشقانه با تو حرف بزنم. دوست دارم هر وقت دفتر شعرممه آلود می شود و تن حرفهایم درد می گیرد،آنها را به ملاقات تو بفرستم. دوست دارم وقتی با تو گفتگو می کنم ،هیچ کبوتری میان حرفم نپرد و آنقدر محو زیبایی تو باشم که حتی اگر زمین از سقف هستی فرو بیفتد،پلک بر هم...
-
بیادم باش بیادتم
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 21:45
زندگی همچون پیازی است که هر لایه ان را ورق زدم مرا به گریه انداخت در زمانی که وفا قصه برف زمستان است و صداقت گل نایابی دورپاک شقایقها عابر بی عاطفه غم عشق جاری است به چه کسی بایدگفت با توانسانم با تو زنده ام با تو هستم وخوشبخت ترین هرگز فراموشم نکن ... بیادم باش بیادتم چشمم در انتظار تو تار شد نیامدی سالی گذشت باز...
-
زندگی
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 21:41
زندگی چون کودکی تنهاست: ساده وغمناک!، اشک سردی همچون مروارید میدود در جام چشمانش، میچکد بر خاک، سادگی در چهره اش پیداست! گاه یک لبخند میدمد در اسمان گونه هایش گرم، می شکوفد در بنا گوشش غنچه آزرم. گاه ابر تیره اندوه بر جبینش میگشد دامن سر فرو می اورد نا شاد، چون نهاهی نرمو نازک تن در گذار باد زندگی زیباست: ساده و...
-
زندگی شگفت انگیز الهام بخش
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 20:37
ترجمه نامه نیک زندگی شگفت انگیز الهام بخش در زندگی به سمت مستقیم و راست پیش برو ... همیشه و در هر راهی. من نیک ژوویسک هستم . گواه خداوند هستم برای لمس هزاران قلب در دنیا! بدون هیچ دست و پای متولد شدم در حالی که پزشکان هیچ تجربه پزشکی برای این " نقص مادرزادی " نداشنتد، همانطور که تصور می کنید با موانع و چالشهای بسیاری...
-
شکسته
یکشنبه 14 خردادماه سال 1385 23:25
درکناراین ساحل آرام درجوار سنگی رخام زیرسایه آن درخت خاک فام جوانکی محکوم به تبعید، از کام خسته ، رسته ، گسسته وشکسته رمیده ،خمیده ، بریده و درمانده خسته زبودن رسته ز آدم گسسته ز جمع شکسته ز غم رمیده از نامردمان خمیده ز ناکامی ایام بریده ز هجران درمانده از این بازی نافرجام
-
عشق
یکشنبه 14 خردادماه سال 1385 23:14
.عشق مثل ابه . میتونی تو دستت قایمش کنی اما اخرش یه روز دستتو وا میکنی میبینی نیست بی اینکه بفهمی بر از خاطرست. .عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن...
-
کاریکاتور جنجال برانگیز روزنامه ایران
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:09
-
من به تو محتاجم
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:00
من به تو محتاجم مثل همیشه با رفیق قدیمی که تنهایی نام دارد نشسته ام و به تو می اندیشم به تویی که محتاجم تا صدایم کنی به تویی که این این زندگی سیاه رنگ و سیاه بخت رابه سفیدی پاکی آوردی به تویی که زندگی ام را از منجلاب مرگ بیرون آوردی و طعم خوش عشق را چشاندی آری من به تو محتاجم به تویی که سرتاسر این زندگی را مدیون توام...