رفتار من عادی است ...

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هر کس مرا می بیند

از دور می گوید :

این روزها انگار حال و هوای دیگری داری !

اما ، من مثل هر روزم

با آن نشانی های ساده

و با همان امضا ، همان نام

و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام

 

این روزها تنها

حس میکنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس می کنم

از روزهای پیش قدری بیشتر

این روزها را دوست دارم

گاهی

از تو چه پنهان

با سنگها آواز می خوانم

و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم

این روز ها گاهی

از روز و ماه و سال ، از تقویم

از روزنامه ها بی خبرم

حس می کنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیدا بیشتر هستم

حتی اگر میشد بگویم

این روز ها گاهی خدا را هم

یک جور دیگر می پرستم

این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست...

این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست


نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست


 

آنقدر تنهایم که حتی دردهایم


دیگر شبیهِ دردهای هیچ کس نیست


 

حتی نفس‌های مرا از من گرفتند


من مرده‌ام در من هوای هیچ کس نیست


 

دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم


که هیچ‌کس اینجا برای هیچ‌کس نیست


 

باید خدا هم با خودش روراست باشد


وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست