واقعا چرا!



دلمــان خـوش اســت که می نویســیم



و دیگــران می خـواننــد



و عــده ای می گـوینــد



آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند



و بعضــی مـی خنــدنـد



دلمــان خـوش اســت



به لــذت هــای کــوتـاه



به دروغ هــایی که از راســت



بـودن قشنــگ تـرند



به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند



یـا کســی عاشقمــان شــود



با شــاخه گلی دل می بنــدیـم



و با جملــه ای دل می کــنیم



دلمــان خـوش می شــود



به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی



و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود



چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم



و چــه ســــاده می شـکــنیم



همــــه چیـــز را...


واقعا چرااااااااااااااااااااااا

این روزها ...


این روزها عجیب دلم بچگی میخواهد ...


\خسته ام\ ... 


فقط یک قلم لطفا ...


می خواهم خودم را خط خطی کنم ...




عکس نوشت ...

گاهی اوقات آدم باید خیلی چیزارو عوض کنه...

زندگیشو...

طرز فکرشو...

رفتارشو...

شاید ما مقصریم...کسی چه میدونه..؟!

 

 

گاهی اوقات یه عکس چه قدر به آدم آرامش میده...

 

 

گاهی اوقات یه عکس تو رو میبره به اون روزایی که بی دغدغه شاد بودی...

روزی که بزرگترین غم زندگیت شکستن نوک مدادت بود...

 

 

گاهی اوقات باید خودتو رها کنی...

باید آزاد باشی...

 

 و در آخر...(و البته از همه مهمتر)

گاهی اوقات یه عکس "میشه تمام زندگیت"

عکسی که وقتی نگاش میکنی اشک توی چشات جمع میشه..

وقتی نگاش میکنی آرامش اون روزارو حس میکنی..

یاد روزای خوشت میوفتی...

یاد خودتو عزیزترینت..!!

بابا جون روزت مبارک ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.