تو چه میدانی ؟


تـو چـه میدانی؟

از حال روز کسی که

دیگــر هیــچ نـِگاهی

دلش را نمیلرزاند ...




خـــــــــدایا حواســـــت هســــــــت؟

خـــــــــدایا حواســـــت هســــــــت؟
صدای هـــق هق گریه هام
از هـــــمون گلویی میاد که
تو از رگـــــش به من نـــــزدیک تری"

سهم ما ...

انگـــار

آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..

دسـتـــانـتـــ را ،
در بـرابــرم مـشـتـــ مـیـکـنـــے . . .
مـیـپــرســـے : گـــل یـــا پــــوچ ؟
در دلــــم مـــے گـــویـــم :
فقــط دسـتــانــتــــ

می گویند دل به دل راه دارد ...


پس چــــــــــــرا ؟


چـــــــــــــرا وقتی دلـــ ـــ ـــم را شکستی ... !


دلـــت نشکســت ؟

.

نگاه عاشقت کافی است...

در آغوشم بگیر این بار بی پروا تر از قبل

نگهدارم میان مرز دستانت

و کاری کن که آرامش بگیرد جان بی تابم

و بگو که مال من هستی

و بگذار از وجودت کام جویم ٫ جان بگیرم

کنارم باش تا فردا و فرداها

مرا از کل این دنیا

فقط چشمان تو کافی است

مرا از کل این دنیا

نگاه عاشقت کافی است


زن جنس عجیبیست...

زن جنس عجیبیست
چشم هایش را که می بنـــــدی ؛
دید دلــــش
بیشتر میشود !
دلش را که میشــــکنی ؛
بـــــاران لطافت
...از چشم هایش سرازیــــــر،
انگـــــار
درست شده تا روی عشــــق را
کــــــم کند...

حسی که به آن شک ندارم ...

میخواهمت تا ابد ، این احساسم همیشه در دلت بماند!

نیامده ام که بی وفا باشم ، آمده ام که با تمام وجودم عاشقت باشم

همانگونه که اینک دیوانه ات هستم ،

مثل این است که عمریست گرفتار تو هستم

می مانی و شبها پر ستاره میشود ،

می آیی و زندگی ام از این رو به آن رو میشود

میدانی که هیچکس مثل من اینگونه عاشقت نمیشود،

میدانی که هیچکس مثل من درگیر تو نمیشود

میخوانمت و دلمj تو را فریاد میکند ،

فریاد نام تو همراه با احساسی در اعماق قلب من

حسی که به آن شک ندارم ، دوستت دارم عشق من

.

.

.

دلم گرفته ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.