شب یلدا ....

شب یلدا ....

انتظار آشنا ترین واژه برای تنهائیم است

ولی این بار قرار بود بیایی

خیلی زود

و از میان ابرها برایم نور بیاوری

خیلی وقت است که در میان این دیوارها

راه را گم کرده ام

اما امید آمدنت را بهانه می کنم و می نشینم

خیلی دیر کردی

ولی برایم عادت شده که بمانم

اما این بار .... هم کوچه تنگ تر شده و هم زمان طولانی ....

دعا می خوانم

که زودتر برایم نور بیاوری

اما ...

برف می بارد

نزدیکی های صبح

صدایت را می شنوم

آرام از پشت سر می گویی :

- تقصیر من نبود ... امشب شب یلداست و اتنظارنور طولانی

ولی بالاخره آمدی

با کاسه ای از نور

و چند دانه انار ....

نظرات 1 + ارسال نظر
سیاوش شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ب.ظ http://pesar-e-bad.blogsky.com

سلام عزیز
خوشحالم می کنی اگه به وبلاگ تازه تاسیس من سری بزنی
امیدوارم دوستای خوبی برا هم بشیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد