جغدی
ریاکارانه
بر بام محبت
ترانه میخواند
آسمان تیره
باران مهر را از گلبرگ گلها
دریغ میکند
شمعهای شبستان هستیام
خاموشند
به هر سو میشتابم
گرگهای گرسنه
برای دریدن برههای خاک
دندان تیز کردهاند
شاید
به آخر زمان رسیدهایم
شاید...
تا بعد...