گاهی منم آدم میشم...!



مگه من دل ندارم...؟!

مگه دل من چی از دل آدما کم داره..؟!

مگه دلهای دیگه چی دارن که دل من نداره..؟!

همیشه تا میگفت میخوام مثل دل آدما بشم، میگفتم: ( بیخود...! )

اون بیچاره هم ساکت مینشست توی سینه و یواشکی گریه میکرد

که من نفهمم..دیگه 

نمیدونست هر وقت اون گریه میکنه، من احساس میکنم چشمام خیسه...

امروز به آینه گفتم دیگه از این چشمای خیس خسته شدم...

بزار حداقل یه کاری برای دل خودم کرده باشم...

بابا آخه این بیچاره دق کرد تو سینه

بزار ببینم دلای دیگه چی دارن که این دل من انقدر دوست داره...!

بزار منم گاهی آدم بشم تا دلم یه کم آروم بگیره...

وقتی اینو به آینه گفتم ، آینه یه آه کشید و گفت : تو اولین کسی نیستی

که اینو از من میخواد..

و آخرین هم نخواهی بود...دلم برای تو و دلت تنگ میشه...!

و بعد احساس کردم که دلم داره سفت میشه...سفت تر و سفت تر...

.تا جایی که تبدیل به

سنگ شد...مثل دل همهء آدمای دیگه......

بالاخره منم آدم شدم...........................!!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد