تا حالا تو خیابان اروم اروم اشک ریختید؟بدون این که دست خودتون باشه؟   

  
بدون این که بتونی جلوش رو بگیری؟و برای این که مردم نبینند داری گریه
 
میکنی یا سرت رو پایین بندازی یا جلوی صورتت رو بگیری؟یا شده شب

صدای هق هق گریه ات رو در سینه خفه کنی که مادر و پدرت صدای گریه

ات رو نشنوند و نفهمند که داری گریه میکنی!!! ولی هر کاری کنی فرداش از
 
چشمان پف کرده ات میفهمند که تو دیشب رو با گریه گذروندی


نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ولی برام پیش اومد خیلی بده ولی از اون بدت

ر میدونی چیه؟؟؟این که راهی نداری و این راهی است که خودت انتخاب

 کرده ای
نه راه پس داری نه راه پیش  ولی من راه پس شاید نداشته باشم ولی
 
راه پیشم رو میخوام خودم تغییر بدم چون۳ سال و۲ ا ماه و12 روزه که دارم

 گریه میکنم و نتیجه ای هم نداشته هر دفعه دوستانم قدیمی ام رو میبینم این اتش
 
درونم گویا شعله ورتر میشه  دیگه خسته شدم  ولی راهی است که باید برم

گاهی میگم کاش شعر گفتن بلد بودم شاید با شعر گفتن اروم میشدم 

کاش میشد .... بتونم حرف دلمو حداقل اینجا راحت بزنم

اما افسوس ...


کاش بودی....

و من کمتر در فراغت اشک می ریختم....

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:58 ق.ظ http://hot-news.blogsky.com/

سلام. یه سری هم به وبلاک من بزن . خوشحال می شم. موفق باشی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:41 ق.ظ http://www.jahromboy.blogsky.com

بابا اسیرتم.......... سلام عزیز وبلاگ تیمیسی داری امیدوارم روز به روز بهتر بشه
حتما به ما هم یه سر بزن پشیمون نمیشی
راستی نظرت با تبادل لینک چیه موافقی یا نه
موفق باشی
www.jahromboy.blogsky.com

آسمان سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ب.ظ http://k87.blogfa.com

سلام به یگانه بانوی ماه آسمان !
سبزی و شادابی تو آرزوی ما و تابیدنت بر این خاک ـ آسمان امید ماست .
دوست بزرگوار در فراق کی می گریی ؟ و چرا ؟ البته ببخشید قصد فضولی ندارم .
می بوسم قلب قلم گل گلی تو را ای ماه تابان ؛ ای ستاره فروزان ! شاد باش و شاد زی .
با بال امید پرواز کن . در آشیان ایمان به خدای مهربان بیشتر سکنا گزین . از پای اراده و همت پویا و اندیشه توانا غافل نمان .
ای شکوفه نور من ! همیشه شاد و پاینده بمانی .
بیا بر آسمان ـ مزار ما هم فاتحه ای بخوان .

نگاه شیرینت را سخت می بوسم .

یکی بود یکی نبود:به راحتی همین اسم ر سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ

گاه آرزو میکنم زورقی باشم برای تو تا بدان جا برمت که میخواهی زورقی توانا به تحمل باری که بر دوش داری زورقی که هیچگاه واژگون نگردد به هر اندازه که نا آرام باشی یا دریای زندگییت متلاطم باشد .
دریایی که در آن می رانی!!!
شب فکر می کردم تو رختخواب یه کم جا به جا شدم دیدم دستم خورده به موبایل اون داشت شمارت و می گرفت و من تماشا میکردم تا اینکه کسی گوشی رو ور نداشت ... ولی
مگه گوشیا شماره .... فرداشم یادته عجیب نه اون روز سطل زباله خونمون پر شد از آشغال می زارم شون سر کوچه ...
اصلا به نت نمیشه اعتماد کرد یا میشه یا نمی تونی توش راهت باشی
واسه همینه که من یه جا دیگه مینویسم کجا!؟
بازم میگم
چی!؟
اصلا کجا؟!
کی قاتی کرده؟
می دونم بعضی چیزا
من در هر حالتی میتونم د.ست داشته باشم چه اولیش چه دومیش
خیلی داستانش طو لانی نشده تازه دلم خالی شده
چی شده!!!!!!!!!

:.: تیکه سنگ :.:/ سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ http://tikkesang.persianblog.com

این نیز بگذرد ...

sahar سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:05 ب.ظ http://bellona1986.blogsky.com

اکه قراره با گریه کردن مشکلت حل شه تو این ۳ سال حل میشد با این همه گریه شاد و پیروز باشی به امید روزی که گریه هات از سر شادی باشه

جواد سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:12 ب.ظ http://farzane.blogsky.com

سلام خوبی
اره منم این چیزایی که نوشتی برام پیش اومده
خیلا سخته برای من
به منم سر بزن بای

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد