آماده ام به دست غمت پرپرم کنی

این رسم عشق نیست که غم پرورم کنی


تا کولی وجود من آواره ات شود

خاک هزار فاجعه را بر سرم کنی


در من خیال و خاطره آتش گرفته اند

ابری شو و ببار که خاکسترم کنی


ای برکهء خیال! چرا سعی می کنی

هر شب در عمق خاطره غوطه ورم کنی؟


آرامش وجود تو ایجاب می کند

در بسترت بریزی و نیلوفرم کنی


من هیچ وقت عاشق خوبی نبوده ام

شاید از این به بعد تو عاشق ترم کنی!


وقتی که «بودن تو» برایم «رسالت» است

این کار ساده ایست که پیغمبرم کنی


احساس می کنم که کم آورده این غزل

چیزی شبیه معجزه تا باورم کنی


نظرات 1 + ارسال نظر
شادی آرین شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:26 ق.ظ http://backofbeyond.persianblog.com

سلام...خیلی زیبا بود..اهنگ دلنشین... عکسهای زیبا و متون پر معنی...موفق باشید..در پناه مهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد