خدایا
احساس می کنم زود عادت می کنم
و گاهی به اشتباه اسم آنرا دوست داشتن می گذارم.
خدایا،
می ترسم از اینکه به گناه کاری که نفسم آنرا صحیح می خواند
و دلم از آن می ترسد و عقلم به آن شک دارد، در آتش بی مهری ات بسوزم.
خدایا،
می دانم تمام لحظه هایم با توست.
می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی.
می دانم که اگر بارها فراموشت کنم،
ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد.
می دانم. همه اینها را می دانم، ولی نمی دانم چه کنم.
نفسم مرا به سویی می کشد و عقلم حرفی دیگر می زند و دلم در این میانه مانده...
خدایا،
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهی که بهترین است.
خدایا،
می دانم تو همیشه با منی ، ولی تنهایم مگذار.
یا شاید بهتر باشد بگویم نگذار تنهایت بگذارم....
اگه قلبمون فقط برای خدا باشه فقط فقط برای اونی باشه که خلقمون کرده تنها میمونیم؟؟؟
شبی از شبها مردی خواب عجیبی دیداو دید که در عالم رویا پا به پای خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم میزند و در همان حال در آسمان بالای سرش خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است.او که محو تماشای زندگی اش بود ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده میشود و آن هم وقت هایی است که او دوران پر درد و رنج زندگی اش را طی میکرده است.بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه میرفت رو کرد و گفت :پروردگارا...تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد.پس چرادر مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم تنها گذاشتی؟
خداوند لبخندی زد و گفت:بنده عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته ام .زمانهایی که در رنج و سختی بوده ای من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!