دونگاه

دونگاه
       
  دونگاهی که کردمت همه عمر  
      
   نرود، تا قیامت ازیادم    
            
    نگه اولین، که دل بردی  
        
            نگه آخرین، که جان دادم  
   
             
 
تنها یک روز در سراسر حیات کافیست
 
     نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور
 
     چرا که از دست رفته است
 
    در غم آینده نیز مباش؛چرا که هنوز فرا نرسیده است
 
    زندگی را در همین لحظه بگذران
 
    و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش به یاد ماندن را داشته باشد
 
       
 
می روم... نمی دانم به کجا...

نمی دانم چه زمان پاهایم عزم بازگشت کنند.

نمی دانم وقتی می روم لبخندی بدرقه ام می کند یا نه...

نمی دانم وقتی نیستم دلی دلتنگم می شود یا نه...

نمی دانم وقتی آمدنم دور شود چشمی چشم انتظارم می ماند یا نه...

هیچ نمی دانم.

تنها می دانم باید بروم.

مراقب دلهایتان باشید...

نکند سرمای پاییز بر دلهایتان بنشیند.

هر چه باشد دلهایتان آنقدر ظریف است که می ترسم پاییز...

 فدای دلهای بارانی و چشمان بهاریتان.

باز هم می گویم...

مراقب دلهایتان باشید.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد