شاید

شهرعشق قدم میزدم
 
گذرم افتادبه قبرستان عاشقان
 
خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربود
 
پیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟
 
یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود
 
جلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم
 
که براش دعاکنم وای چی میدیدم
 
باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه
 
 که چندساله پیش دله منو شکسته بود
 
(ازهردست بدی ازهمون دست
 
 میگیری ) 
 
..........................
..................
 
دستانم بوی گل میداد
 
مرابه جرم چیدن گل محاکمه کردن
 
 پیش خود نگفتند
 
 شاید من گلی کاشته باشم
نظرات 2 + ارسال نظر
غریبه آشنا چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:55 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

کاشتن گل به ایمن همان اشک آسمانم

نقش دردی به دیوار زمانم

بی سرانجام و بی نام و نشانم

چون غباری به جا از کاروانم

من ؛

همان غریبه آشنایم .
ن راحتی ها نیست

امین پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ب.ظ http://emperaour.blogsky.com

خیلی زیبا بود دست مریزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد