کاش وقتی زندگی فرصت دهد
گاهی از پروانه ها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را
وقت قسمت کردن شادی کنیم
کاش وقتی آسمان بارانی ست
از زلال چشمهایش تر شویم
وقت پائیز از هجوم دست باد
کاش مثل پونه ها پرپر شویم
کاش وقتی چشم هایی ابریند
به خود آییم و سپس کاری کنیم
از نگاه زرد گلدان های مان
کاش با غربت پرستاری کنیم
کاش دلتنگ شقایق ها شویم
به نگاه سرخشان عادت کنیم
کاش شب وقتی که تنها میشویم
با خدای یاس ها خلوت کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی
باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصله های میان خویش را
با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش با چشمانمان عهدی کنیم
وقتی از اینجا به دریا میرویم
جای بازی با صدای موجها
دردهای آبیش را بشنویم
کاش مثل آب, مثل چشمه سار
گونه نیلوفری را تر کنیم
ما همه روزی از اینجا میرویم
کاش این پرواز را باور کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست
قلب های نقره ای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه
چشم های خفته را رنگی زنیم
خوشحالم از اینکه با وبلاگت آشنا شدم
وبلاگت پر از واقعیته
موفق باشی
و سال خوبی داشته باشی
چه وبلاگ قشنگی داری اولین روز داشتم وبلاگ گردی میکردم تصادفی پیدات کردم واقعا لذت بردم چه شعرهای جالب وباحالی زنده باشی وتنها نباشی