تنها برای تو می نویسم |
حس غریبی دارم حس تنهایی ... غریبی ... مثل آنروزها که نبودی ...!! حس کسی که ماه ها تمام ِ کوچه های بی چراغ ِ منتهی به تو را دوید و کسی از او نپرسید که در سرش چه می گذرد چه رسد به دلش! خسته ام ... در تمام این مدتی که گذشته به اندازه ی دویدن های این سه روز خسته نبوده ام مانده ام با یک خانه پر از بوی تو ... نگاهم به هر طرف که می رود تو را می بیند... جای خالی ات خیلی آزارم می دهد... آزرده می شوم و دلتنگ ... دلتنگ تو ... دلتنگ حرفهایت ... دلتنگ آغوش گرمت ... دلتنگ بوسیدنت ... آزرده ام از دیدن روزهای تلخ بی تو بودن !! تو نیستی و جای تو را هیچ خدایی پر نمی کند ... این روزها پی هر شبی که می گذرد ، روزی از عمرم کم می شود تمام نیرویم را با خود می برد بی هیچ اغماضی همه اش را می طلبد فرو می کشد و من تمام می شوم و تهی !! در آخر ... تنها تو در این فضای تهی، ته نشین می شوی و زمزمه ای در سرم مرور می شود :
خودم بوده ام !! این من تنها ...!!
[ سهشنبه 4 مهرماه سال 1385 ] [ 08:05 ب.ظ ] [ دختری که هیچ کس و جز تو نداره ]
[ نظرات (16) ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |