دلتنگیهای آدمی را باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد
و هر دانه برف به اشکی نریخته می ماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است !
...
من حرفی نمی زنم
من اشکی نمی ریزم
کاش تو می فهمیدی سکوت مرا
دلتنگیهای مرا !
.......
گم شد و رفت ز باغ دل ما
گفته بودم که بیایی و ببینی گل نرگس پژمرد
و ببینی همه شب غرق سکوتم بی تو
ناله ام بجایی نرسید
من پر از افسوسم...
بد مجازاتیه
دوستت دارم