بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مُرد

 

یا مَعاذَ الْعاَّئِذینَ  (ای مامن پناهندگان)

 

 سلام 

 

 اگه این چند روز دست به قلم نبردم منو ببخشید

 

 خوب اگه دروغ بگم که به دل نمی شینه

 

 و اگه بخوام راستش را بگم هم که یه جوریه

 

 اما چون بی نهایت شما را دوست دارم سعی می کنم

 

 تا جاییش که میشه را بگم  راستش اینه که

 

من بدجوری اسیر دلم هستم

 

 انگار در تمام وجودم اثری از عقل نباشه

 

 و من تابع محض دلم هستم

 

 خدا روح اون سوته دل بزرگ همدانی را

 

میهمان سفره ی خودش کنه که چه زیبا فرمود:

 

ز دست دیده و دل هر دو فریاد  هرآنچه دیده بینه دل کنه یاد

 

بسازم خنجری نیشش زفولاد  زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

 

خلاصه که دل وقتی از دستت رفت دیگه رفته

 

 یه جاهایی میشی پاکباز به دو معنی

 

یکی اینکه هرچی داری را پاک می بازی

 

و چیزی ازت باقی نمی مونه

 

و دوم اینکه در باختن پاکی را میزان و مقیاس خودت قرار میدی

 

تا ناخالص به حریم مقدس عشق وارد نشی

 

حرف آخر: حال خوشی ندارم امیدوارم برام دعا کنید

 

 اگه نمی نویسم بخاطر همینه

 

خدا کنه تموم غمهای دلاتون بیاد توی دل من

 

 تا حداقل شماها شاد باشید

 

در این دنیای وانفسای حسرت زای بی فردا

 

خدایا عاشقان را غم مده شکرانه اش با من

 

 

 همتون را دوست دارم

 

 

یاعلی

.

.

.

 
بنام او که زیباست و دوستش دارم
 
امروز بیش از پیش دلم هوایش را کرده است
 
خدایا چرا هر چه او را صدا می زنم
 
هر چه می نویسم خالی نمی شوم 
 
  ای خدا دستانم را بگیر و یاریم کن و مرا تنها نگذار 

 ای خدا 
 
  ای تنها خالق هستی با من بمان و مرا تنها نگذار
 
 و مرا در آغوش خود بگیر 
 
 چرا که دلی پر از درد دارم ای مهربان ترین مهربانان

خدا یا بیا بیا در کنار من باش بیا با هم حرف بزنم
 
بیا و بگذار من سر بر شانه ات بگذارم
 
چرا که تو مونس تنهائی همیشگی من بودی 
 
 عزیز دلم من بودی هرگاه که دل تنگ می شدم رو به تو می کردم
 
 و می گفتم خدا یا منو بغل کن
 
و بعد مثل بچه ها در آغوشت جای می گرفتم

این نامه را برای تو می نویسم
 
می نویسم تا بدانی که چقدر دوستت دارم عزیز من هستی 
 
 تنها مونس دل تنهای من ولی افسوس که صدایت را نمی شنوم
 
 و فقط من گوینده هستم

این نامه را برای تو می نویسم
 
چرا دوستت دارم و به کمکت نیازمندم 

 خدایا کمکم کن تا  این مراحل سخت زندگی را پشت سر بگذارم
 
و به آسایش و آرامش زمانی که درکنار تو است برسم

ای خدا آخه این چه زندگی هست
 
 که من نمی توانم برای تو بلند بلند گریه کنم و اسمت را فریاد بزنم
 
 ای خدای من دوستت دارم خیلی زیاد خیلی ز یاد
 
 دستانم را بگیر که به کمکت نیازمند هستم و تهی از همه چیز
 
 و همه کس و تنهای تنها ...

امشب چشمانم برای تو و تنهائی خود می گریند
 
 بیا به مهمانی دلم که امشب مثل همه شبهای دیگر دلم تنهای ،
 
 تنهاست و مهمانی ندارد

چه مهمانی عزیزتر از تو 
 
 ای عزیز ماندگار 
 
 ای همه هستی من 
 
 ای وجود من ...

نمی دانم زمانی که مراخلق کردی
 
 از وجود خود زیاد در وجود من از نفس خود دمیدی
 
که من اینگونه شدم و تنها ماندم 
 
 نمی دانم شاید از قصد اینکار را کردی که من تو را
 
 روزی هزاران بار صدا بزنم ای خدا ...

من صدایت می زنم ولی تو کجائی هستی 
 
 نزدیکی هستی ولی نیستی

خدایا دوستت دارم خیلی زیاد

منو فراموش نکن

کلمات هم دگر در نوشتن دردهایم یاریم نمی
کنند
 
With You In My Life... Convey your feelings with this heartfelt message !
 
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مُرد
 
 
 

 

 

 

      
 
نظرات 3 + ارسال نظر
محبت شاعر سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ق.ظ http://www.sahbayeshab.blogfa.com

از الفت بیگانه بیندیش که حیف است

دامان تو هر بلهوسى داشته باشد......فروغى بسطامى

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:25 ق.ظ

سلام مهربون .من هم عاشق کسی هستم . ولی تو از من عاشق تری . دعا می کنم که دعا می کنم که به خواسته ی دلت به زیبا ترین شکل موجود برسی . حتما می رسی .آفریده شدی که به معشوقت برسی و البته باید خیلی کارهای دیگه هم کرد.

mosafer شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ب.ظ

دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد