چرا به یاد نمی آورم!؟
تو دیگری را دوست می داری
من ترا دوست می دارم ومرا...دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم.
تقسیم تبسم، تقسیم فانوس وترانه ، تقسیم عشق.
چرا به یاد نمی آورم؟
مرا از به یاد آوردن چشم های تو ترسانده اند
انگار نمی گذارند...
دریغا دریای دور!
این ساعت دیواری با آن آونگ هزار ساله اش
نمی گذارد از خواب تو به آرامی سفر کنم.
دوستم داشته باش
که تو را می خوانم، که تو را می خواهم
دوستم داشته باش
که تویی در نگهم، تو نوایم هستی
که تویی بال و پرم،
دوستم داشته باش.
چون تو را می یابم، آســــــــمان فرش من است
رود ســـــــرمست من است.
من تو را می جویم،
با سرانگشت دلم روح پر نقش تو را می پویم
شــــادم از این پویش، مستم از این خواهش
گر دمی بی تو شوم
آن دم گرم مرا، بازدم شاید ســرد
آه اگر پلک زنم
نکند محو شوی!
آه اگر گریه کنم
نکند پردهء اشک، نقش زیبایت را اندکی تیره کند!
از رهی می ترسم، که تو همراه نباشی با من
از شبی در خوفم، که صدایت برود، دور شود از گوشم
آه، آن شب نرسد
یا اگر خواست رسید، من به آن شب نرسم...
khili zibas mesle hamishe
سلام عزیزم
سال نو مبارک
این قالبت خیلی عالیه مطالب خوانا شده.
به به به به
موفق باشی
سلام و صدها سلام بر ماه بانوی عزیز و گرامی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این عید و همه عید
همایون بادت این روز و همه روز
امیدوارم سالی خوب و پربار همراه با شادکامی و موفقیت پیش رو داشته باشی
خوشحالم که پس از یک ماه و نیم موفق شدم مطلب جدید و زیبایی از شما ببینم و آرزو میکنم برای خواندن مطلب بعدی شما این همه انتظار نکشم.
کوچک همیشگی شما : چش درومده :-)
راستی یادم رفت بگم خوشحالم که اولین مطلب سال جدید رو در روز تولد من نوشتی البته نمیدونم تصادفی بوده یا تصاعدی :-)
خوشحالم...
سلام و صد سلام برتو ای عزیز
وب قشنگ داری راستی به زحمتت می ارزد..
چشم دلدار درخشید
رخ خورشید
سیه و تار بگشت
غزل ناب شهدخت بهشت
دیگر از عشق نگفت
و خدای غزل نمیه ی شب
به محراب نگاه رفت بگفت
باز کنج لب یارنهانخانه ی رازیست
که درآن سر خدا پنهان است...
درود ... تا بعد...
وقتی مرا دوست داری هم آغوشی جوانه ها زیبایی رستن به بار می آورد...
یا علی
سال نو مبارک
سال خوبی داشته باشین
سلام سوفیا خوشحالم که دوباره مینویسی از خوندن نوشته هات لذت میبرم .
موفق باشی
وبلاگتون خیلی عالیه امیدوارم بهترم بشه
ای دریغ از لحظه های ناب تنهایی مان
به تو ای دوست سلام
دل صافت نفس سرد مرا آتش زد
کام تو نوش و دلت گلگون باد
قدری از خویش بگویم که مرا بشناسی
روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست
یار دیرینه من درد و غم رسواییست
عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست
ولی افسوس که روحم به تنم زندانیست...
چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم می ترکد
دل تنگم زعطش میسوزد
شانه ای می خواهم
که گذارم سر خود بر رویش
و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم
ولی افسوس که نیست !
کاش میشد که من از عشق حذر می کردم
یا که با زندگی سوخته سر می کردم
ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی
زچه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟
من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم
بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم
ای فلک ننگ به توخنجرت ازپشت زدی
به کدامین گنه آخرتو به من مشت زدی؟
آه ای دوست که دیگر رمقی درمن نیست
تو بگو داغتر از آتش غم دیگر چیست؟
من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش
دیگر ای بادصبا دست زبختم بردار
خبر از یار نیار
دل من خاک شد و دوش به بادش دادم
مگر این غم زسرم دور شود
ولی انگار نشد
بگو ای دوست چرا دور نشد؟
سلام وب جالبی دارین
سلام
خیلی زیبا بووووووود
من هم آپم
منتظرتم
موفق باشین
واقعا بجز من هیچکس رو نداری؟
خودت رو چی ؟
"Godisnowhere"
This can be read as " God is no where" or " God is now here"
Everything in life depends on your attitude
.
Always think Positively.
سلام
سال ۱۳۸۷ را به شما و تمامی دوستداران شما تبریک عرض می کنم
خوشحال شدم به وب شما سر زدم خوشحالتر هم می شم شما از وب من انتقاد کنین
تا سلامی دیگر و خدا حافظی دیگر .........................
من منتظر شما هستم
دوست دار شما پادشاه گلهای رز
عالی بود کاش خیانت نمی توانست درپس عشق پنهان شود
دوستت دارم
سلام وبلاکت خیلی ناناسه
فقط ی پیشنهاد رنگ فونتت روعوض کن زرد نذارمطالبت خوانا نیست
نوشته هات خیلی قشنگه و به دلم می شینه
موفق باشی